نهایتاً طبق دستور امام خمینی، اجباری شدن حجاب در ادارات دولتی اجرا شد و در سال ۱۳۶۳ مجلس شورای اسلامی با تصویب قانون مجازات اسلامی، برای عدم رعایت حجاب در معابر عمومی، ۷۲ ضربه شلاق تعیین نمود (ماده ۶۳۸ قانون مدنی، برای زنان بیحجاب، حبس از ده روز تا دو ماه، یا جریمه نقدی تعیین کرده است).
در مورد اختلافات ابتدای انقلاب باید گفت آنچه باید ملاک ما برای تشخیص قول صحیح از اقوال خطا باشد، ادلهای است که طرفین بر ادعای خود مطرح میکنند؛ حجاب، یک عنوان شرعی است، ولی اجباری کردن حجاب در جامعه، یک عنوان شرعی نیست، بلکه عنوانی مربوط به زندگی روزمره است که باید از طریق انطباق قواعد عام شرعی حکمش را در هر زمان به دست آورد. توضیح آنکه، عنوانی همچون «نماز یومیه» یا «سرقت» عناوینی شرعی هستند که حکم اولی وجوب و حکم دومی حرمت است، اما، «خوردن» یا «نگاه کردن»، عنوانی شرعی نیستند که به همین عنوان، مستلزم حکمی از سوی شارع باشند، بلکه باید دید تحت کدامیک از عمومات مندرج میشوند. مثلاً، خوردن گوشت خوک حرام است، اما، خوردن آنچه لازمه حفظ حیات است واجب است. اگر امروزه، در جامعه اسلامی، گذراندن دوره سربازی، اجباری است، نمیتوان بر آن خدشه کرد که در صدر اسلام، پیامبر اکرم و ائمه طاهرین، کسی را مجبور به دو سال خدمت نظامی نمیکردند! دلیلش آن است که این عنوان، عنوانی شرعی نیست که حکمی مشخص داشته باشد، بلکه حکمش در هر زمان بسته به مقتضیات زمان و مکان از عمومات شرعی استنباط میگردد.
اگر حجاب در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اجباری نبوده است، احیاناً به دلیل تازه پا بودن اسلام و عدم ثبات اجتماعی، درگیری زیاد در جنگها، لزوم تدریجی بودن ابلاغ احکام و اموری از این دست باشد نه به دلیل عدم مشروعیت آن.
در زمان پس از رسول خدا نیز روشن است که جز مدتی بسیار اندک، هیچگاه حکومت در دست اهل بیت علیهم السلام نبوده است تا در رابطه با اجباری کردن حجاب نظری بدهند، اما، امروز پس از تثبیت انقلاب اسلامی و حصول اقتدار لازم برای دولت، موانع برطرف شدهاند. حال باید دید، آیا اجباری کردن حجاب در دورانی که قابل تحقق است تحت کدام یک از عمومات دینی میگنجد؟