کد خبر : 251195
انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰ - 15:10
دسته‌بندی : اجتماعی
چاپ

یک جامعه‌شناش: بی‌اعتمادی مَردم به حاکمیت هزینه حکمرانی را افزایش می‌دهد

استادیار گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی می‌گوید: اکنون شکاف دولت/ملت در ایران خیلی عمیق شده است و طرفین وارد مرحله توجیه برخورد «خود» با «دیگری خود» شده‌اند و بر اساس مرجعیت قطب خودی، در بارۀ حق و باطل باورهایشان نسبت به قطب مقابل تصمیم می‌گیرند. هر خبری را ولو دروغ باور می‌کنیم، اگر «دیگری» مرا تقبیح کند و هر خبری را رد می‌کنم ولو راست باشد اگر «دیگری» مرا تحسین کند. نفسِ باور کردن یا رد کردن یک خبر یک واکنش شده برای ابراز مخالفت و برای تضعیف دشمن. این کنش را نه به‌خاطر راست و دروغ مضمون خبر بلکه به‌خاطر کارکرد آن در تخریب جبهه مقابل و تقویت جبهه خودی، انجام می‌دهم. ماکیاول ذهن ناخودآگاه جمعی!

یک جامعه‌شناش: بی‌اعتمادی مَردم به حاکمیت هزینه حکمرانی را افزایش می‌دهد

به گزارش سایت خبری مدارا؛ رویداد۲۴ نوشت: حسین واله دیپلمات پیشین ایران و استادیار گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در واکاوی رابطه دولت_مردم در شرایط کنونی جامعه ایران می‌گوید: به‌طور کلی در شرایطی که شکاف دولت/ملت تا حدی زیاد می‌شود که به قطبی شدن جامعه می‌انجامد، در هر دو سوی رابطه انگیزۀ کشف حقیقت در مورد طرف مقابل، جای خود را به انگیزه توجیه مخالفت با طرف مقابل و همچنین توجیه موضع خود می‌دهد.

انسان‌ها معمولاً نمی‌توانند با وجود قبیح‌پنداری یک رفتار خاص به آن رفتار دست بزنند. چنانکه نمی‌توانند جمله‌ای را که دروغ می‌شمارند، باور کنند. نخست، در مضمون باور یا رفتار تصرف می‌کنند و به خود می‌قبولانند که درست است، آنگاه مرتکب آن می‌شوند. از قدیم گفته‌اند خدا انسان را آفرید و انسان توجیه را. برای انجام کاری به قصد آسیب‌زدن به کسی، نخست باید آن کس کاری کرده یا ویژگی‌ای داشته باشد که آسیب زدن به او را برای کنش‌گر، اخلاقی بسازد. اول آسیب زدن را توجیه اخلاقی می‌کند بعد آسیب می‌زند.

برای این توجیه اول می‌پذیرد که فلان و بهمان عیب را دارد، بعد به قول معروف حقش را کف دستش می‌گذارد! در این حالت، گوش‌ها به صدای حقیقت کر می‌شود و به جای آن، مشتری ندا‌هایی می‌شود که مخالف خود را (که رفته‌رفته به درجه دشمن ارتقا یافته) محکوم و تقبیح می‌کند. دو طرف منازعه در شرایط قطبی‌شدگی جامعه، به قطب خود مرجعیت می‌دهند و هر خبر مثبتی را درباره آن، حقیقت و هر خبر منفی راجع به آن را دروغ محسوب می‌کنند. حتی به خود زحمت نمی‌دهند تحقیق کنند.

زمانی که یک طرف قطب‌بندی خیلی‌خیلی عصبانی یا متنفر می‌شود، حتی خبر‌هایی را می‌پذیرد و ترویج می‌کند که ته دلش باور دارد، راست نیست. در این وضعیت، این قوه عاقلۀ نیست که باور را می‌سازد بلکه قوه خشم این کار را می‌کند. حقیقت کنار می‌رود و خواست جای آن‌را به‌طور کامل می‌گیرد.

او افزود: اکنون شکاف دولت/ملت در ایران خیلی عمیق شده است و طرفین وارد مرحله توجیه برخورد «خود» با «دیگری خود» شده‌اند و بر اساس مرجعیت قطب خودی، در بارۀ حق و باطل باورهایشان نسبت به قطب مقابل تصمیم می‌گیرند. هر خبری را ولو دروغ باور می‌کنیم، اگر «دیگری» مرا تقبیح کند و هر خبری را رد می‌کنم ولو راست باشد اگر «دیگری» مرا تحسین کند. نفسِ باور کردن یا رد کردن یک خبر یک واکنش شده برای ابراز مخالفت و برای تضعیف دشمن. این کنش را نه به‌خاطر راست و دروغ مضمون خبر بلکه به‌خاطر کارکرد آن در تخریب جبهه مقابل و تقویت جبهه خودی، انجام می‌دهم. ماکیاول ذهن ناخودآگاه جمعی!

در واقع وقتی قدرت سیاسی بر پایگاه اجتماعی گسترده استوار است و می‌تواند تکثر‌های عینی در جامعه را پوشش بدهد، در نگاه مردم خودی تلقی می‌شود و حتی اگر کار بدی هم کرد، خشم زیادی برنمی انگیزد. مثل وقتی که فرزند یا دوست خیلی نزدیک شما کار غلطی بکند، کار اشتباه فرزند را به پای دشمنی با خود نمی‌نویسید. برعکس آن را اشتباه خود فرض می‌کنید.

در فیلم گلادیاتور، وقتی کومودوس از پدرش که امپراتور است گله می‌کند که خوبی‌هایش را نمی‌بیند و بدی‌هایش را می‌بیند، پدرجواب می‌دهد: «کاستی‌های فرزند کاستی‌های پدر است.» حکومت متکی به اکثریت قاطع مردم، حکم خودی پیدا می‌کند لذا کاستی‌های آن را تحمل می‌کنند. اما وقتی پایگاه اجتماعی حکومت کوچک می‌شود، تبدیل به «دیگری» جامعه می‌شود و جامعه از آن طلب‌کار می‌شود. پس هر کار خوبی بکند گفته می‌شود وظیفه‌اش بوده، چشمش کور دندش نرم باید می‌کرد. بیشتر هم باید بکند. در واقع انتظارات از حکومت بالاتر و بالاتر می‌رود. اما اگر کار بدی بکند، آنگاه گفته می‌شود تنها چیزی که برای این حکومت مهم نیست، آسایش و رفاه ما مردم است.

در تحلیل علت محور این پدیده، فکر می‌کنم این تنش میان جامعه و حکومت را بر پایۀ سیر تاریخی تحولات قدرت اجتماعی در ایران می‌توان توضیح داد. شکاف‌های «دین‌دار-بی‌دین»، «سنتی-مدرن» و «آزادی‌خواه-مستبد» در مقطعی از دیروز ایران بر هم سوار شده و بر قشربندی اجتماعی هم نوعی تاًثیر گذاشته است. از میانه قاجار به این سو سوار شدن این شکاف‌ها بر هم، موتور تحول سیاسی بوده است. تضاد‌های خرده‌گروه‌های اجتماعی بر تضاد قدرت سوار شده است لذا بخشی از جامعه، ساختار قدرت را خودی محسوب نمی‌کند. آن را «دیگری» خود قرار داده است. یک علتش این است که حکومت به همه‌گیری و کثرت‌پذیری اهتمام کافی نداشته و عملا این شکاف‌ها را توسعه داده به‌جای آنکه کاهش دهد.

بی‌اعتمادی مردم به حاکمیت هزینه حکمرانی را افزایش می‌دهد، توسعه را در همه زمینه‌ها دشوار بلکه ممتنع می‌سازد، اخلاق و هنجار‌ها را تضعیف می‌کند و نیروی خارجی را به طمع می‌اندازد. همچنین درباره بی‌اعتنایی احتمالی حاکمیت نسبت به «بی‌اعتمادی عمومی» باید اذعان داشت، در درجۀ نخست تعمیق و گسترش همین بی‌اعتمادی و در نتیجه موجب وخیم‌تر شدن شکاف دولت/ملت و پیامدهایش می‌شود و اگر پررنگ شود، مشروعیت‌زدایی کامل از حکومت را شاهد خواهیم بود.

گمان ندارم حاکمیت خود را نسبت به اعتماد عمومی بی‌نیاز ببیند اما اتفاقی که می‌افتد دو چیز دیگر است. یکی اینکه فکر می‌کند راه‌های بدیلی برای جلب اعتماد وجود دارد. مثلا انگاره جایگزینی مشروعیت با کارآمدی ممکن است سبب شود. یعنی حکومت به‌قدر کافی به کثرت‌گرایی و همگرایی سیاسی – اجتماعی توجه نکند و بها ندهد با این تصور که وقتی مردم پیشرفت‌ها را مشاهده کنند، اعتماد به تدریج بازسازی می‌شود.

اما این انگاره به نظرم آرزواندیشی خام است. اساساً کارآمدی نمی‌تواند جانشین مشروعیت شود. ثانیاً در غیاب اعتماد عمومی، حکومت کارآمد نمی‌شود. هر میزان موفقیت حکومت بستگی به همراهی جامعه دارد و این همراهی در غیاب اعتماد عمومی صورت نمی‌گیرد.

رژیم قبلی تصور می‌کرد اگر قدرت را از طریق بازی روی توازن نیرو‌های خارجی تامین کند و با کارآمدی بروکراتیک در داخل، جلب توجه کند، ثبات سیاسی را تضمین خواهد کرد و نیازی به همراهی با جامعه ندارد چون جامعه با آن همراه خواهد شد اما اشتباه می‌کرد. هر میزان بر ارائه خدمات و تبلیغ روی آن می‌افزود، انتظارات از حکومت بیشتر افزایش می‌یافت و در نتیجه نارضایتی تشدید می‌شد تا جایی که مناسبات «دولت/اپوزسیون» غیررسمی قالب دوگانه «دیو/فرشته» به خود گرفت. در غیاب اعتماد عمومی به حکومت، یک «آنها» در فضای ذهنی جامعه شکل می‌گیرد که مسؤل همه گرفتاری‌ها و منبع همه شرور است و یک «ما» که فرشته مظلوم و بی‌عیب و نقص است.

حتی اگر حکومت بخواهد پایگاه اجتماعی خود را از طریق جلب مشارکت حداکثری و پذیرش تکثر گسترش دهد و تحکیم کند، به سبب نگرانی از آمادگی کافی در سطح اجتماعی برای پاسخ مناسب و در خور به این رویکرد، گاهی از اتخاذ این رویکرد ناتوان می‌شود. این نگرانی می‌تواند ریشه در گذشته مناسبات جامعه و حکومت داشته باشد.

یک واقعیت انکارناپذیر این است که جامعه ایران به‌طور کلی نسبت به حکومت احساسی متناقض داشته است؛ از یکسو عشق و ولع و از سوی دیگر ترس و تنفر. حکومت هم نسبت به جامعه همین حس شیزوفرنیک را داشته است؛ از یکسو جامعه را پشتیبان و همراه خود و خود را آینۀ تمام‌نمای جامعه برمی‌شمرده و از سوی دیگر جامعه را نابالغ و نیازمند هدایت و احیانا تربیت پنداشته است.

این وجه از مشکل به نظرم قابل حل است. چون جامعه ایران در دهه‌های اخیر تکامل چشمگیری از سر گذرانده و به این بلوغ رسیده که مدلی از همزیستی و سازش که نیاز‌های جامعه و حکومت را توأمان تامین کند، بهتر است از تکرار مدل حذف‌گرایانه تاریخی و سنتی دست‌کم بخاطر هزینۀ گزافی که می‌توان نپرداخت. البته شاید در سطح الیت (گروه‌های نخبه) واسط هم درون ساختار حکومت و هم در اپوزسیون، هنوز در جا زدن در دیروز جاویدان داشته باشیم. اگر این طور باشد، الیت واسط تغییر ساختار خواهد داد.

اخبار مرتبط:
عضو شورای شهر تهران: حصارکشی پارک لاله به‌زودی برداشته می‌شود / در قیطریه مسجد ساخته می‌شود اما در متراژ ۲۰۰ متر و نهایتاً تا یک نیم طبقه
عضو شورای شهر تهران: حصارکشی پارک لاله به‌زودی برداشته می‌شود / در قیطریه مسجد ساخته می‌شود اما در متراژ ۲۰۰ متر و نهایتاً تا یک نیم طبقه

مهدی عباسی می‌گوید: در پارک قیطریه به اشتباه ساختمانی به متراژ تقریبا 800 متر و گودبرداری‌های عمیق جانمایی شده بود و بنا بود مسجد ساخته شود. شورای شهر و کمیسیون تخصصی شهرسازی و معماری به این موضوع ورود کرد و مقرر شد که اگر بناست تصمیم ساخت این ساختمان اجرایی شود نهایتا در حد مساحت 200 متر در یک محلی که فاقد درخت است، با ارتفاعی که نهایتا یک طبقه با یک نیم طبقه باشد صورت گیرد و گود برداری عمیق صورت نگیرد.

ماجرای ترک‌های ۳ ستون پل میرداماد و بستن تسمه روی آن‌ها I بخوانید
ماجرای ترک‌های ۳ ستون پل میرداماد و بستن تسمه روی آن‌ها I بخوانید

تصویری از یکی از ستون‌های بتنی پل میرداماد تهران در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که گویی ترک‌های این ستون‌ بتنی توسط دو تسمه مهار شده است!

شهرداری با شعار زنده‌باد درخت از قطع درخت کسب درآمد می‌کند
شهرداری با شعار زنده‌باد درخت از قطع درخت کسب درآمد می‌کند

در مقایسه با درآمد هزار و ۶۰۳ میلیاردی از قطع درختان و هزینه تنها ۱۰۹ میلیارد تومان برای کاشت درخت در قالب جنگل‌کاری در پایتخت، هرکسی متوجه می‌شود که زنده‌باد درخت یک شعار تبلیغاتی بیش نیست!

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلیه حقوق محفوظ است