به گزارش سایت خبری مدآرا، تا پیش از آبانماه ۱۳۹۸ و اعتراضاتی که بهدلیل شوک ناشی از افزایش ۲۰۰درصدی قیمت بنزین آغاز شد، گمانهزنیهای زیادی در خصوص مساله انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی صورت میگرفت. پس از این حوادث اما شرایط تغییر کرده و بهرغم فاصله زمانی اندک تا برگزاری انتخابات، جامعه نسبت به این موضوع خود را بیتفاوت نشان میدهد و گاه از ناامیدی برای حضور پای صندوقهای رأی سخن به میان میآید. «آرمان ملی» در گفتوگو با فرزانه ترکان، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی به بررسی این موضوع پرداخته است. او میگوید موانعی بر سر راه دولت و مجلس در مسیر محقق کردن مطالبات مردم وجود داشته که جامعه حق دارد از این موانع و مشکلات آگاه باشد. ترکان همچنین معتقد است که مردم میتوانند ریاضت اقتصادی را بپذیرند اما تبعیض را نه! در ادامه متن این گفتوگو را میخوانید.
بسیاری از جامعه شناسان و فعالان سیاسی از وجود یک جو ناامیدانه در میان مردم صحبت میکنند. بهنظر شما دلایل آن چیست و سیاست چه نقشی در آن دارد؟
مردم ما از کسانی که در انتخابات به آنها رأی دادهاند، توقع خاصی دارند؛ چه نمایندگانی که از طریق رأی مردم به کرسی پارلمان میرسند و چه رئیسجمهور که با رأیی قاطع بر مسند ریاست جمهوری مینشیند. طی سالهای گذشته به تدریج اتفاقاتی افتاد که وضعیت اقتصادی کشور را بدتر کرد و مردم در تنگنای معیشتی قرار گرفتند. در بسیاری از زمینههای سیاسی و اجتماعی نیز به وعدههایی که داده شده بود، جامه عمل نپوشاندند و در نتیجه مردم به مرور امید خود را به ایجاد تغییر جدی از طریق صندوق رأی از دست دادند. آنها فکر میکنند که آیا در واقعیت سرنوشت کشور با رأی مردم تعیین میشود؟ من فکر میکنم خیلی از این ناامیدیهایی که بروز کرده نیز بحق است؛ چراکه نمایندگان مجلس ما در دوره وکالتشان نتوانستند از حقوق مردم در حد انتظاردفاع کنند و با رعایت ملاحظات خودساخته یا فرمایشی ترجیح دادند به گرفتن تایید صلاحیت در دورههای آینده و حفظ جایگاه سیاسیشان بیندیشند. اگر بخواهیم کارنامه کلی نمایندگان مجلس دهم را قضاوت کنیم، باید بگوییم که در عمل مطالبات مردم از مجلس برآورده نشده است. از سوی دیگر مردم به ریاست جمهوری آقای روحانی رأی دادند، زیرا خواستههایی داشتند و میپنداشتند که از طریق صندوق رأی میتوانند به این خواستهها دست پیدا کنند. شعارهای آقای روحانی پیش از پیروزی در انتخابات نیز این امید را در دلهای مردم زنده کرده بود که تغییر و تحولی جدی در راه است، اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. من نمیگویم مقصر اصلی این عدم موفقیت خود هیات دولت یا نمایندگان مجلس هستند، اما یقین دارم این حق مردم است که از موانع و عواملی که در به نتیجه نرسیدن این عزم ملی تاثیر داشتند، آگاهی داشته باشند. چه چیزی ادامه کار را برای دولت سخت کرده است؟ هرچه که هست مردم حق دارند در خصوص آن بدانند. مردم حق دارند بدانند که آیا با رأی دادن میتوانند تغییر فاحشی در کشور ایجاد کنند یا خیر، بهنظر من این موضوعات تاثیر جدی بر افزایش سطح ناامیدی در میان مردم داشته است.
فکر میکنید این ناامیدیها تاثیر خود را در عرصه انتخابات چگونه نشان دهد؟
با شرایطی که امروز ایجاد شده و در واقع هنوز تاییدصلاحیتهای نهایی انجام نشده، از محدودیتهای خیلی سخت سخن میگویند. مردم هم این را میفهمند. مردم ما شعور و درک اجتماعی و سیاسی بالایی دارند. وقتی این مردم میبینند که قادر به انتخاب نمایندگان اصلی نیستند، به معنی آن است که شرایط به سوی یک ناامیدی و عدم حضور سیر میکند. اما اگر نمایندگان واقعی قابل انتخاب کردن شوند مردم خیلی پرشورتر در انتخابات حضور می یابند و امیدها شکوفا میشود.
تاثیر حوادث بنزینی اخیر را بر آینده سیاسی کشور چطور ارزیابی میکنید؟
اتفاقی که پیرامون افزایش ۲۰۰درصدی قیمت بنزین رخ داد، اتفاقی ویژه بود و باید آن را در فضای کلیتری بررسی کرد. آقای رئیس جمهور بعد از این اتفاقات گفتند که ما باید برخی سختیها را در عرصه اقتصاد تحمل کنیم. بله مردم درک میکنند که تحریمها چه فشاری بر اقتصاد کشور وارد آورده و مردم درک میکنند که ما نمیتوانیم نفت بفروشیم و بودجه کشور را تامین کنیم. اینها قابل درک است اما وقتی در کنار این ریاضت اقتصادی شدیدی که بر مردم تحمیل میشود، جای دیگری ریخت و پاشهای اساسی صورت میگیرد، دیگر جامعه نمیتواند تبعیض را برتابد. مردم با تبعیض مخالفاند. بودجه کشور در جایی که نیاز است دقیق هزینه نمیشود و در مقابل برخی مراکز که اساسا ربطی به بودجه عمومی کشور ندارند، سهمی قابل توجه از بودجه دارند. نمونه این اتفاق هم حوادث سیل و آبگرفتگی در خوزستان است. در شهرهای استان خوزستان باید لایروبی فاضلاب و رودها در دستور کار قرار میگرفت اما به بهانههای مختلف پشت گوش انداخته شد و در نهایت این اتفاق نیفتاد و آن فجایع پیش آمد. در مقابل میبینیم بودجه در جاهایی هزینه میشود که بازدهی مناسبی ندارند. ما اگر واقعا میخواهیم عدالت را برقرار کنیم و به مردم بگوییم ریاضت اقتصادی برنامه ماست، باید این ریاضت اقتصادی برای همه نهادها وجود داشته باشد. چطور است که بودجه صداوسیما در این شرایط سخت اقتصادی افزایش مییابد اما مردم باید زندگی شان سختتر شود؟ ۲۵ شبکه ۲۴ ساعته فعالیت میکنند، آن هم در شرایطی که یا بیننده ندارند و یا کمترین میزان بیننده را جذب کردهاند. مردم هم از ناچاری به شبکههای ماهوارهای خارج از کشور پناه میبرند که آنها هم اثرات سوء و مخربی دارد. در این شرایط چرا آن ۲۵ شبکه بیکیفیت باید به فعالیت خود ادامه دهند؟ اگر کشور واقعا بهدنبال ریاضت اقتصادی ستاد نماز جمعه و سازمان تبلیغات اسلامی هم باید ریاضت اقتصادی بکشند. بودجه آنها رشد میکند اما بودجه پایش آلودگی هوا کاهش یافته است. بودجه بیابانزدایی تا حد زیاد کاهش یافته و کسی نگران محیط زیست نیست. میگوییم دولت به غلط بودجه را ناعادلانه توزیع کرده، اما در این میان نمایندگان چه میکنند که پشت درهای بسته کلیات بودجه کشور تایید میشود؟ نمایندگان باید پای حق و حقوق مردم بایستند. من فکر میکنم تعداد معدودی از نمایندگان دغدغه مردم را دارند و از مردم سخن میگویند. نمایندهای مانند پروانه سلحشوری را که بدون هراس از مردم سخن میگوید، میتوان نماینده مردم دانست. در این شرایط مردم می خواهند که دور آینده نمایندگان شجاع در مجلس باشند و طبیعی است که اگر بستر حضور نمایندگان اصلی و پرتحرک در انتخابات امکان رقابت داشته باشند قطعا امید مردم تقویت شده و زمینه مشارکت بالا آنها نیز فراهم میشود.
شما از امید مردم سخن گفتید اما احزاب اصلاحطلب هم کاندیدا دارند هم از حضور جدی در انتخابات سخن میگویند. بهنظر شما آیا امیدی وجود دارد که احزاب اصلاحطلب این مسیر را برگزیدهاند و میخواهند در انتخابات حضور فعال داشته باشند؟
اگر میخواهیم انتخاباتی در تراز جمهوری اسلامی برگزار شود، دو شرط لازم است که باید همزمان از سوی دو جریان اصلی سیاسی در کشور، پی گرفته شود. اول اینکه شورای نگهبان در بررسی صلاحیتها دقت بیشتری کند تا افراد با صلاحیت تایید شوند. حاکمیت باید درصدد ایجاد فضای باز سیاسی در جامعه باشد و شورای نگهبان با تاییدصلاحیت کاندیداهای باعث شود که همه افراد مستعد تاییدصلاحیت شده و وارد گردونه انتخابات شوند. باید اجازه دهند افکار، ایدهها و سلایق مختلف کاندیداهای خود را داشته باشند.. برای نمونه به یک شخص میگویند او التزام عملی ندارد و به همین دلیل ردصلاحیت میشود. این در حالی است که خود فرد میگوید من التزام دارم و انتساب چنین دیدگاهی را به خود اشتباه میداند. شورای نگهبان باید طبق واقعیتهای موجود در جامعه و قانون اساسی به بررسی صلاحیت داوطلبان بپردازد تا عدالت میان جریانهای سیاسی برقرار شود و شاهد رقابتی عادلانه باشیم. شرط دوم که به اصلاحطلبان بازمیگردد آن است که از ابتدا باید با یکدیگر وحدت کلمه داشته باشند و نگذارند اختلاف نظرها و پراکندگیها حرف اول را در جریان اصلاحات بزند. از وحدت مهمتر، لزوم ارائه برنامه مشخص از سوی اصلاحطلبان است. باید برنامهای قابل اجرا و روشن به مردم ارائه شود تا مردم بدانند اگر کاندیداهای این جریان سیاسی توانستند در عرصه انتخابات پیروز شوند، چه کارهایی را انجام خواهند داد. مشکلات سیاسی، اجتماعی و معیشتی بسیاری در جامعه ایران وجود دارد که بدون برنامه مشخص قابل حل و فصل نخواهند بود. اگر واقعا اصلاحطلبان طرح و برنامه دارند باید در انتخابات حضور پیدا کنند و در غیراین صورت بهنظر من باز هم شاهد ریزش سرمایه اجتماعی در این جریان خواهیم بود.
میدانیم که حل مشکلاتی که از آن نام بردید، به ترمیم روابط بینالمللی کشور بازمیگردد. چرا اصلاحطلبان در عرصه داخلی انتقادهای زیادی را نسبت به دولت مطرح میکنند، اما در حوزه سیاست خارجی ترجیحشان سکوت است؟
به هر حال میدانیم که بحث سیاست خارجی چندان در اختیار دولت نیست. با این حال این امکان وجود دارد که با جلوگیری از برخی تندرویها برای به جریان افتادن دیپلماسی در راستای برقراری مجدد برخی روابطبینالمللی پیشنهاداتی مطرح کرد. از سوی دیگر مردم باید بدانند عدم حضورشان در صحنه انتخابات و پیروزی حداقلی جریان تندرو منسوب به پایداری، شرایط کشور در عرصه بینالمللی را بسیار بدتر خواهد کرد و کشور به بحرانی دچار میشود که خروج از آن دیگر ممکن نخواهد بود. ما امیدواریم مسئولان خود در عرصه سیاست خارجی شرایطی را فراهم کنند که کشور دچار برخی مشکلات نشود و در این شرایط ، بحرانهایی تازه پدید نیاید. برای نمونه در همین بحث ممانعت تندروها از پیوستن ایران به کنوانسیونهای بینالمللی، اگر نام ایران وارد لیست سیاه شود، مشکلات اقتصادی مردم تشدید خواهد شد و این موضوع در شرایط تحریم و فشار حداکثری به معنی فاجعه است. این در حالی است که پیوستن به این کنوانسیونها و اجرای قوانین ضدپولشویی به ایجاد شفافیت مالی در کشور کمک میکند و باعث میشود که از حجم فساد اقتصادی لجام گسیخته هم کاسته شود. از سوی دیگر پذیرفتن لوایح FATF سبب خواهد شد اعتماد دیگر کشورها به ایران خدشهدار نشود. من قبول دارم که بسیاری از مشکلات اقتصادی مردم ما ناشی از تحریمهای ظالمانه و یکجانبه آمریکاست اما میشود و میشد با تدبیر بهتر و استفاده از مدیران اقتصادی قویتر، از مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم ایران کاست.
زنان اصلاحطلب استقبال ویژهای از ثبت نام انتخاباتی نکردند. بهنظر شما با توجه به این موضوع زنان در لیست اصلاحطلبان چه نقشی خواهند داشت؟
اگر این زنان بتوانند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند، برنامه اصلاحطلبان بهخصوص حزب کارگزاران سازندگی این است که دست کم ۳۰درصد هر لیستی با حضور زنان بسته شود. با این حال مهم این است که تایید صلاحیتها انجام شود و افراد صاحب نظر و تاثیرگذاری که از فیلتر بررسی صلاحیتها عبور کردهاند، مطمئناً شانس خوبی برای ورود به لیست خواهند داشت. تجربه و آمارهای موجود از مشارکت اقشار مختلف اجتماعی در انتخابات نشان میدهد که هرگاه حضور زنان در انتخابات فعالتر و پررنگتر بوده، آنها توانستهاند جامعه را به شرکت در امر سیاسی فرابخوانند. هرگاه هم این اتفاق نیفتاده و احزاب سیاسی اجازه حضور زنان و جوانان را صادر نکردهاند، حضور اجتماعی و مشارکت مردمی کاهش یافته. بهطور کلی باید تاکید کرد شرایط به نوعی است که برای ایجاد فضای انتخاباتی و دعوت از مردم برای حضور در پای صندوقهای رأی دیگر نمیتوان از شعار و وعدههای بیعمل استفاده کرد. کار از تهییج احساسات گذشته و مردم اعتماد خود را به شعارها و وعدهها در خصوص تغییرات اجتماعی از دست دادهاند؛ زیرا در انتخاباتهای گذشته فضای امیدوارکنندهای در راستای مورد نظر مردم ایجادشد و مردم به نقشآفرینی جدی در عرصه سیاسی کشور پرداختند اما نتیجه این حضور و مطالبهگری آن چیزی نبود که انتظار میرفت. به همین علت شعار، فراخوان و ایجاد جو تبلیغاتی دیگر نمیتواند زنان و جوانان را به حضور وا دارد.
عملکرد دولت در حوزه میدان دادن به زنان را چگونه میبینید؟
به یاد میآوریم که یکی از شعارهای جدی رئیس جمهور در ایام تبلیغات انتخاباتی، افزایش میزان مشارکت زنان و جوانان در عرصههای سیاسی و اجتماعی بود، اما امروز که به آنچه در این چند سال اخیر اتفاق افتاد مینگریم متوجه میشویم که این امر هیچگاه محقق نشد و دولت نتوانست رضایت جامعه را جلب کند. طرحهایی نظیر عدم به کارگیری بازنشستگان در مناصب دولتی نیز، صرفا قدم کوچکی روبه جلو بود اما در راستای اقدام زنان و جوانان شایسته، اقدام موثری صورت نگرفت. اگر هم در گوشه و کنار کسی به کار گرفته شد، نه از سر توجه به جوانان که بهدلیل سفارش و رابطه توانست خود را به آن منصب برساند. در ایام انتخابات، شعارها و مطالبات زیادی وجود داشت و قشر زنان از دولت درخواست داشتند که وزرا یا حداقل معاونان وزرا را از میان زنان انتخاب کند، اما این امر نیز محقق نشد. هر بار این بهانهجویی صورت میگرفت که زنان در عرصه اجرا تجربه کافی ندارند و نمیتوانند از پس امور یک وزارتخانه برآیند. اگر واقعا مشکل این بود، چرا از همان زمان، تلاش نشد تا زنانی را برای آینده تربیت کنیم که بتوانند مدیر و وزیر باشند؟ دولت میتوانست زمینه ایجاد تجربه برای زنان را فراهم کند و در آینده از وجود آنان بهره مند شود اما این کار صورت نگرفت.