به گزارش سایت خبری مدارا: سعید جلیلی اگر در سایه سکوت کرده و نشسته اما بدون شک اظهارات محسن منصوری، رییس ستاد انتخاباتی خود در تابستان سال گذشته را شنیده است. اظهاراتی که تلویحا علیه اوست. جلیلی البته عادت دارد که افراد ستادیاش علیه او موضعگیری کنند و از او فاصله بگیرند؛ وقتی سید حسین نقوی حسینی که حدود یک دهه قبل در انتخابات ۱۳۹۲ رییس ستاد شهرستانهای سعید جلیلی بود در انتخابات سال ۱۴۰۳ در ستاد رقیب او یعنی مسعود پزشکیان حاضر شد یا زمانی که علی باقری کنی، مردی که همه او را مرید جلیلی میدانستند در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم رییس ستاد او بود حالا به صورت علنی از او فاصله گرفته، چرا نباید این سرنوشت برای رییس ستاد او در انتخابات اخیر تکرار شود.
محسن منصوری نیز در جای خود چهره قابل توجهی است. او معاون اجرایی رییس دولت سیزدهم بود. در ماجرای سقوط بالگرد اظهارات ضد و نقیضش در رسانهها بازتاب زیادی داشت. وقتی متن نامه حمایت از محسن اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت قبل برای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری منتشر شد نام او ذیل امضاهای اعضای هیات دولت برای حمایت از اسماعیلی دیده میشد. بعد اما رییس ستاد سعید جلیلی شد. توییتهایش در ساعاتی که مشخص بود کار به نفع پزشکیان تمام شده باز هم خبرساز شد و مهمتر از همه اما خبرها و داستانهایی که از او و نحوه برخورد محمد مخبر با او به عنوان سرپرست دولت منتشر شد، منصوری را در جایگاه ویژهای در این برهه تاریخی قرار داد.
حالا اما منصوری به عنوان یکی از چهرههای اصلی در حلقه دولت سیزدهم در گفتوگویی تلویحا از سعید جلیلی فاصله گرفته است.
او در گفتوگو با بخش تصویری خبرگزاری دانشجو گفته است که گزینه مورد نظر آنها- شخص منصوری و دولت سیزدهم- قبل از هر یک از اعضای دولت، شخص فتاح بوده است. او در این گفتوگو میگوید استدلال آنها در این زمینه این بوده که فتاح ویژگیهای منحصر به فردی داشته است. به عنوان نمونه او « باهوش، دارای توان اجرایی، بدون رای منفی، عوامگرا، پاکدست و سالم» بوده است. منصوری اگرچه نام و اسمی از جلیلی نمیبرد اما ادبیات او به شکلی است که این ویژگیها در جلیلی نبوده است. او همچنین میگوید به نظر میرسید فتاح میتواند امتداد دولت شهید رییسی باشد.
اظهارات منصوری البته با بازتابهای زیادی در رسانهها همراه شده و تحلیلهایی از قبیل «عبور رادیکالها از جلیلی » نیز طرح شده است. این تحلیلها بر این دیدگاه متکی است که دیوار حامیان سعید جلیلی دوباره ترک برداشته است چرا که آنها دیگر نمیخواهند تاوان شکستهای پی در پی جلیلی را بدهند.
این نخستینبار نیست که در طی یک سال گذشته نیروها و طیفهایی که تا دیروز حامیان سعید جلیلی شناخته میشدند به یکباره از او فاصله گرفتند. موضوعی که به صورت کلی به عنوان شکاف در حلقه سخت نظام قابل بررسی بوده است. نخستین ترکها که حالا به این شکافهای عمیق در زمینی محدودتر رسیده به بیش از یک دهه قبل باز میگردد. بعد از انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ شکاف بین طیفهای مختلف جریان اصولگرایی رخ نمود. پیش از آن راست سنتی به حاشیه رفته بود و تکنوکراتها و اصولگرایان میانسال دیگر سبزی برای جامعتین و شیوخ خرد نمیکردند. به حاشیه رفتن شیوخ، اما میدان را برای درگیری نیروهای باقی مانده که طی یک دهه از اصولگرا به انقلابی تغییر اسم دادند، باز کرد و نیروهای انقلاب در یک دوقطبی بین محمد باقر قالیباف و سعید جلیلی قرار گرفتند. در همین ایام دو طیف اصولگرا تشکیل شد که از دو قطبیهای پیش از آن یعنی تکنوکراتها – قالیبافیها و بنیادگراها- پایداری و جلیلیون- عبور کرده بود. چهرههای تازهنفستر اصولگرا سر برآوردند، یارگیری کردند، بزرگ شدند و برای خود تشکیلات و حلقههای سیاسی جدید تاسیس کردند. تشکلهایی که اگرچه هر کدام با یکی از این دو طیف همپوشانیهایی داشتند اما در دل خود ساختارسازی کردندو گفتمانهای جدیدی ارائه دادند. این راه و رسم تا تیرماه سال گذشته ادامه داشت. هنوز این دو قطبی در مختصات قالیبافیها و پایداریها به اضافه جلیلیون و به اضافه حلقه دولت سیزدهم- بدنه نیروی انسانی دولت سیزدهم عموما متشکل از نیروهای سعید جلیلی و جبهه پایداری بود- قابل تعریف بود. اما ریزشها و رویشها بعد از پایان انتخابات برای انقلابیها و سعید جلیلی تازه شروع شد.
شکاف بین جلیلیون و جبهه پایداری
سعید جلیلی هرگز عضو جبهه پایداری نبود. با این وجود طی یک دهه همواره نام او با عنوان کاندیدای اصلح پایداریها گره خورده بود. در دهه ۸۰ و ۹۰ زیر سایه نگاه مثبت محمدتقی مصباحیزدی او گزینه اول و آخر پایداریها بود. بعد از چند نوبت شکست پایداریها با سعیدجلیلی و البته تغییر دبیرکل جبهه پایداری و خارج شدن قدرت این تشکل از دست حلقه مرتضی آقاتهرانی و سوق داده شدن هسته تصمیمگیری به سمت حلقه صادق محصولی، حالا دیگر ائتلاف بین پایداریها و جلیلی رنگ و بوی سابق را ندارد.
تیرماه سال گذشته نخستین رگههای اختلاف جدی بین جبهه پایداری و سعید جلیلی رخ نمود. برههای که به نظر میرسد شکاف بزرگی در بدنه سیاسی گروهی که در ادبیات عمومی تندروها خوانده میشدند، رخ داد. خالصسازی در خالصسازی کار را به جایی رساند که نیروهای جبهه پایداری با حلقه سعید جلیلی و خود فاصله گرفتند و حتی علیه او موضعگیریهای جدی کردند.
در آن زمان فایل صدایی از مجتبی ذوالنور، نماینده مجلس در سال ۱۴۰۰ منتشر شد که نظر سردار سلیمانی درباره رییسجمهور شدن سعید جلیلی را بازگو میکند. در همان زمان رحیم نوعی اقدم، عضو ستاد سعید جلیلی به نقل قول ذوالنوری از قاسم سلیمانی بر این مبنا که «اگر جلیلی رییسجمهور شود من – سلیمانی- یک روز هم در سپاه قدس نمیمانم و استعفا میدهم چرا که با وجود او کار قفل میشود» واکنش نشان داد و گفت که «این صحت ندارد، کذب است و آقای ذوالنور به خاطر مطرح کردنش عذرخواهی کرد.» این نقل قول البته توسط محمدجواد ظریف نیز در همان روزها تکرار شد. دی ماه سال قبل گسل دوم رخ نمود؛ ماجرا در آن زمان روی موضوع ابلاغ قانون حجاب شکل گرفت. وقتی حمید رسایی، نماینده تهران در مجلس دوازدهم، از نزدیکترین چهرههای حامی سعید جلیلی در انتخابات ریاستجمهوری و بعد از آن و البته از نیروهای جدا شده از جبهه پایداری انتقادی درباره عدم ابلاغ قانون حجاب در جلسه علنی طرح کرد که با پاسخ سربسته محمدباقر قالیباف همراه شد. رسایی به قالیباف یادآوری کرد که او وعده ابلاغ قانون در ۲۳ آذرماه را داده بود. قالیباف به او گفت که «همان مرجعی که تاریخ ابلاغ قانونی را ۲۳ آذر اعلام کرده بود حالا نیز از عدم ابلاغ آن ذیل تصمیم شورای عالی امنیت ملی» خبر داده است. این رخداد نه نخستین تنش بین رسایی و قالیباف بود و نه آخرین آن و بهرغم گذشت نزدیک به ۴ ماه از این موضوع کماکان صحن علنی مجلس صحنه تنش بین این دو است. اختلاف و تفاوت مواضع این دو چهره اصولگرا به هم ریشههای عمیقتری از مجلس دوازدهم و حتی انتخابات ریاستجمهوری اخیر دارد اما موضوع جدید شکاف بین طیف جلیلی و چهره مهمی از جبهه پایداری بود. تحلیل انشعابات ناشی از این شکافها، زمانی قابل توجه شد که سیدمحمود نبویان، از خالصترین نیروهای جبهه پایداری که به عنوان یکی از شاگردان محمدتقی مصباحیزدی نیز شناخته میشود وارد میدان شد و پاسخ رسایی را در دفاع از قالیباف داد. در آن زمان نبویان در شبکه اجتماعی «ایکس» به حمید رسایی پاسخ داد. نبویان نوشت: «تا آنجایی که مطلع هستم، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، ابلاغ و اجرای قانون مربوط به عفاف و حجاب را به تعویق انداخته و حتی اگر رییس مجلس بخواهد هم نمیتواند مانع اجرای قانون مصوب مجلس که به تأیید شورای نگهبان رسیده، شود.» در آن زمان برخی دفاع نبویان از قالیباف را در شکل ظاهری بروز نوعی اختلاف در دل جبهه پایداری تلقی کردند در حالی که باید این نکته مورد توجه قرار میگرفت نزدیک به یک دهه است که حمید رسایی از این تشکل جدا شده و چهره مهمی در حلقه سعید جلیلی محسوب میشود. این دو چهره سیاسی اگرچه در تمامی ادوار انتخابات مواضع یکسانی در قبال موضوعات مختلف داشتهاند اما در شرایط فعلی اصلیترین متحد حمید رسایی در مجلس دوازدهم امیرحسین ثابتی است نه چهرههایی همچون نبویان یا مرتضی آقاتهرانی. در این میان، اما یک مساله مهم دیگر در تقسیمبندی این نیروها ذیل عنوان جبهه انقلاب وجود دارد؛ مرزبندی براساس مواضع در قبال محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی.
آنچه در روزهای اخیر حمیدرسایی را دوقلوی سیاسی امیرحسین ثابتی در مجلس دوازدهم قرار داده نه ریشههای مشترک این دو چهره در جبهه پایداری- یکی به عنوان عضو سابق و دیگری به چهره مورد حمایت جبهه پایداری در انتخابات که البته کارهای رسانهای زیادی در جهت منافع پایداریها انجام داده است- که براساس دشمن مشترک است؛ در مرحله نخست دولت پزشکیان و در مرحله بعد «محمدباقر قالیباف». این محور مشترک دشمنی حمایت از سعید جلیلی را هم باید اضافه کرد. فراموش نکنیم که سیدمحمود نبویان با تمام ریشههای سفت و سختی که او را به مصباحیزدی و حلقه فکریاش در قم متصل میکند، اسفند ۱۴۰۲ بعد از اینکه با سرلیستی امنا – و البته چند لیست دیگر- به عنوان رای اول تهران وارد مجلس دوازدهم شد در مقابل همه قدعلم کرده و از ریاست مجلس محمدباقر قالیباف در مقابل چهرههایی همچون رسایی و ثابتی نیز دفاع کرد. از دی ماه سال گذشته البته این ریزشها و رویشها در دو طیف بین جلیلی و قالیباف ادامه داشته است. برخی از اعضای جبهه پایداری با انگیزههای مختلف در حال گرایش نسبی نسبت به قالیباف هستند. این مساله البته ذیل توازن قدرت بین دو حلقه «مرتضی آقاتهرانی» و «صادق محصولی» در داخل جبهه پایداری نیز قابل تعریف است. در انتخابات مجلس دوازدهم بهرغم درگیریهای شدید حلقه آقاتهرانی و قالیباف در ایام مجلس دوازدهم و روزهای منتهی به انتخابات اسفند ۱۴۰۲، در نهایت پایداریها ذیل دبیرکلی صادق محصولی به سرلیستی قالیباف رضایت دادند. افول حلقه آقاتهرانی بعد از درگذشت مصباحیزدی رقم خورد و او نه تنها نتوانست ردای پدر معنوی پایداری را بر دوش خود حفظ کند که دبیرکلی این تشکل را هم به صادق محصولی واگذار کرد و به ریاست شورای مرکزی قانع شد. بعد از چند نوبت شکست پایداریها با مهره کاندیدای اصلح مصباحیزدی شاید حالا پایداریها به این جمعبندی رسیدهاند که چرا باید روی کسی شرط بندیکنندکه نه از خانه آنها برخواسته و نه برایشان شانس برد داشته است. در این بازه زمانی هنوز حلقه دولت سیزدهم و البته نیروهای منتسب به میثم و مقداد نیلی که رسانه رجانیوز را در دست داشتند در حمایت از جلیلی به اندازهای جلو رفتند که حتی پنبه کیهان و حسین شریعتمداری را هم در یک ماجرا زدند!
ماجرا از اظهارات علی لاریجانی با خبرگزاری خبرآنلاین درباره «برنامه و ایده سخنرانی میرحسین موسوی در صداوسیما در تابستان سال ۱۳۸۸» شروع شد. لاریجانی در این گفتوگو روایت کرد که قرار بوده تا میرحسین موسوی در صداوسیما حاضر شده و صحبت کند تا تنشهای بعد از ایام انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ مدیریت شود، اما این مساله با مخالفت دبیرخانه وقت شورای عالی امنیت ملی رو به رو شده است.
رجانیوز – رسانهای که تا پایان دولت سیزدهم به جبهه پایداری منسوب بود و حالا زیرنظر داماد رییس دولت سیزدهم مدیریت میشود – از ابتدای امر با رد ادعای علی لاریجانی نقش سعید جلیلی در این ماجرا را انکار کرد. چند روز بعد رجانیوز در مطلب دیگری مدعی شد که میرحسین موسوی به این برنامه تلویزیونی رضایت داده بود، اما درز خبر این توافق با ادبیاتی تند توسط روزنامه کیهان باعث شد که میرحسین از این تصمیم منصرف شود.
رجانیوز در عمل نقش تنشزایی در این ماجرا را از گردن سعید جلیلی برداشت و عجیب اینکه بر گردن کیهان انداخت. کیهان در تمامی دو دهه گذشته راستترین رسانه اصولگرایان شناخته میشد و تمامی مدت صدای خالص جبهه انقلاب و نیروهای آن بود. حالا، اما برادر کوچکتر رسانهای کیهان در بازخوانی رخدادهای سال ۱۳۸۸ انگشت اتهام را به سمت کیهان میگیرد.
گسل جدید در حامیان قدیمی یارگیری در زمینهای تازه
اظهارات منصوری نشان میدهد بخشی از حلقه دولت سیزدهم تمایلی ندارند نام شان دیگر با سعید جلیلی گره بخورد. این گسل میتواند تا داخل حلقه مقداد نیز ادامه پیدا کند یا خیر مشخص نیست اما دور از ذهن نخواهد بود که دولت سیزدهم از همین حالا برای سه سال آینده برنامهریزی داشته باشد و دیگر نخواهد روی دیوار سعید جلیلی یادگاری بنویسند.
با این وجود سعید جلیلی نیز بیکار نیست. او حامیان قدیمی خود را از دست داده اما در حال یارگیریهای جدید است. حضور برادر سعید جلیلی، وحید در جایگاه قائممقامی این سازمان و نیروهای او در بخشهای مختلف در عمل صداوسیما را به رسانه دولت سایه تبدیل کردهاند. به غیر از برادر سعید، از محمدیعلی صائب که سابقه رییس دفتری سعید جلیلی در زمان فعالیت در شورای عالی امنیت ملی را دارد تا مجریانی همچون محمدرضا شهبازی، همه و همه پیاده نظامهای سعید جلیلی هستند. محمدحسین رنجبران، مجری و مقام سابق صدا و سیما در در ویدیویی مدعی شده بود که سازمان در اختیار سعید جلیلی است. او در این باره گفت: «جلیلی یک کارنامه نیابتی دارد، سازمان صداوسیما ۳ سال است که در خدمت ایشان و فامیلهایش است؛ فقط برادرش هم نیست. پسرخاله جلیلی – علیرضا خدابخشی- چطور معاون سیاسی شده که به دستور دفتر رهبری در اسفند ماه عزل میشود؟ پس از عزل معاون سیاسی، رییس دفتر سابق (جلیلی) معاون سیاسی میشود و فرد عزل شده هم میشود مشاور عالی سازمان.» به این دو مورد باید دانشگاه امام صادق و جریان جذب فارغالتحصیلان آن توسط طیف جلیلی را نیز اضافه کرد. بهترین توصیف از نوع ارتباط بین سعید جلیلی و دانشگاه امام صادق را بالغ بر ۱۰ سال پیش یادداشتی در خبرگزاری تسنیم به قلم صالح اسکندری ترسیم کرد. یادداشتی که در آن زمان از ذهن جوانی با آرزوی ریاستجمهوری سعید جلیلی به رشته تقریر در آمده بود: «یکی دیگر از دلایل پدیده شدن جلیلی اطمینان رایدهندگان از پشتوانه علمی و عقبه کارشناسی مرتبط با مدیریت کشور از نوع غیرسکولار آن برای جلیلی است. مردم میدانند رای به جلیلی رای به یک فرد یا یک گفتمان مقطعی نیست بلکه رای به یک عقبه علمی در اندازه یک دانشگاه با هزاران فارغالتحصیل در رشتههای کاملا مرتبط با مدیریت کشور است که در سه دهه گذشته گرههای بسیاری را از مشکلات کشور گشودهاند. در واقع پدیده شدن جلیلی در انتخابات یازدهم یکی از نشانههای ارتقای رقابتهای سیاسی در ایران از سطح احزاب و جریانات سیاسی به مکاتب و حلقههای فکری و دانشگاهی غیرسکولار است.» البته پیشبینی و آرزوی پدیده شدن جلیلی آن هم به اتکای دانشگاه امام صادق هرگز محقق نشد.
تعداد اکانتهای بدون نام و نشان که هوادار سعید جلیلی هستند به واقع در فضای مجازی بهخصوص توییتر قابل شناسایی نیست. با این وجود چهرههایی چون علیاکبر رائفیپور و یاسر جبراییلی در حوزههای مختلف دیدگاههای جلیلی را تبلیغ و در زمان لازم در نزاعهای سیاسی به حمایت از او وارد زمین میشوند.
علاوه بر این به نظر میرسد شبکه ایتا به صورت کامل در یداختیار نیروهای حامی سعید جلیلی است و کانالهای ایتا از ماجراها و موضوعات تجمعات در مورد حجاب و نقد اظهارات مهدی فضائلی درباره گشت ارشاد و فعالیتهای انتخاباتی سعید جلیلی بسیار پررنگ عمل کرده است.
تنها یک نمونه در هجمه اخیر نیروهای سعید جلیلی در توییتر علیه قالیباف مشخص شد که این قبیله بدون هماهنگی اقدامی نمیکند و سعی دارند سعید جلیلی را در چشم گروههایی که امت حزبالله میخواند به عنوان شاگرد اول جبهه انقلاب معرفی کند.
از این منظر نباید تصور کرد که جلیلی همه حامیان خود را از دست داده است. او در حال یارگیریهای جدید است. یارگیریهایی که بتواند در زمان مقتضی بدنه رای جدیدی را نیز برایش بسازند. نباید از نظر دور داشت که در برنامهها و سخنرانیهای اخیر سعید جلیلی مدارس و دانشگاهها بسیار پرتکرار هستند. شکاف بین حلقه دولت سیزدهم و سعید جلیلی و غیبت جلیلی در مراسم سالگرد رییس دولت سیزدهم فصل جدیدی در ریزش حامیان لیدر سایهنشین است. با این وجود رویشها را نیز نباید از نظر دور داشت. تندروی همیشه مطاع مورد مطالبه در زمین سیاست است.