کد خبر : 286134
انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۸ - 20:14
دسته‌بندی : برگزیده ها، سیاسی
چاپ

تَکرارِ تَکرار / چرا می‌خواهید حق رأی را به تکلیف تبدیل کنید؟

از متن یادداشت: چرا در کشور سال‌هاست تلاشی مُصِرانه صورت می‌گیرد تا حقوق مردم نظیر حق رأی، تبدیل به تکلیف شود؟ چرا اشتیاق مردم در اِعمال حق، اندک شده و بر دوش‌شان، تکالیفی بار می‌شود؟

تَکرارِ تَکرار / چرا می‌خواهید حق رأی را به تکلیف تبدیل کنید؟

به گزارش سایت خبری مدارا؛ سیداد شیرزاد، وکیل دادگستری در یادداشتی به مقوله انتخابات و تکلیف‌گرایی پرداخته که مشروح آنرا در ادامه می‌خوانید:

تَکرارِ تَکرار
(دلت را خانه ما کن، مُصَفّا کردنش با ما)
امر به معروف جایی موضوعیت پیدا می‌کند که معروف نادیده گرفته می‌شود. نهی از منکر، جایی اِعمال می‌شود که به منکر عمل می‌گردد. توصیه به کردار نیک در موقِفی بیان می‌شود که نیکی فراموش شده و تبلیغ و تشویق، زمانی بر مصدر کار می‌نشیند که برای انجام کار مورد نظر، شوق و اشتیاقی در میان نیست.
با همین منطق، آنچه در پشت نطق ناطقانِ صاحبْ‌تریبون و واعظانِ جازم نهفته است نگرانی جدی آنها از عدم گرایش مردم به انجام معروفِ مورد پسند ایشان و افتادن در دامان منکَرِ مورد ذَمِّ آنهاست هرچند سعی‌شان بر انکار این منطق است. لیکن نطق‌شان و اصرار بر آن و شدت در بیان هر روزه و هر ساعته، دل‌های نگران‌شان را هویدا می‌کند.

رأی و انتخاب، اساساً یک حق است و صاحب حق، اختیار اعراض و یا عدم استفاده از آن را دارد. بر این بنیاد، اگر الزامی شرعی یا قانونی یا سیاسی بر حق رأی بار شود نقض غرضی روی داده و تغییری بنیان‌افکن در آن ایجاد شده و حق را به ضد خود یعنی تکلیف بدل کرده است. لذا هر تلاشی از این منظر برای تبدیل حق به تکلیف، نیازمند شخم زدن وادی اندیشه و زیر و زبر کردن فلسفه سیاسی و سازوکار منطق است. البته این نافی الزامی نیست که خودِ صاحب حق برای اِعمال آن در خود احساس می‌کند. مثلا اگر شخصی برای اِعمال حق مالکیت خود بر زمینش، مجبور به راندن مهاجمِ متجاوز باشد و در این راه، جانش را از دست بدهد این انتخاب، انتخاب خودش بوده چراکه امکان کنار آمدن با متجاوز و گردن نهادن به تجاوزش را داشته، لیک برای حفاظت از حق مالکیت خود، حتی جانش را فدا کرده است و رأیش این بوده. (چنین است اشتیاقی که حق برای صاحبش ایجاد می‌کند.)

حق، یک امتیاز است و شخصِ صاحب آن را خرسند می‌کند و در او نسبت به آن یک اشتیاق ایجاد می‌کند. به همین علت است که اگر دنیا را به نام ما سند بزنند به فکر تسخیر مریخ و مشتری خواهیم بود. تکلیف اما اساساً محدودیت ایجاد می‌کند و شخص را مجبور به امری می‌کند که هیچ شوقی در او ایجاد نمی‌کند. پس اگر اشتیاقی هم در کار باشد بیشتر برای رَهیدن از تکلیف است.

با این اوصاف باید پرسید چرا در کشور سال‌هاست تلاشی مُصِرانه صورت می‌گیرد تا حقوق مردم نظیر حق رأی، تبدیل به تکلیف شود؟ چرا اشتیاق مردم در اِعمال حق، اندک شده و بر دوش‌شان، تکالیفی بار می‌شود؟ مگر نه اینکه همه در تلاش برای رهایی از تکلیف بوده و دوست دارند یا تکلیفی بر دوش نداشته یا در صورت داشتن به صورت نصفه نیمه انجام داده و با کمترین هزینه و فشار ممکن از آن رهایی یابند؟ چرا وقتی حق، اشتیاق‌برانگیز است و تکلیف، شوقْ‌ستیز، باز این همه موعظه و خطبه و توصیه و زنهار و انکار و تهدید و تشدید به کار است تا اشتیاق را فراری و تکلیف را ضروری گرداند؟ چرا ساختار سیاسی و اجتماعی را به گونه‌ای تدارک نمی‌بینیم که تا جای ممکن اشتیاق‌زا و تکلیف‌زدا باشد؟

علت آن نیست که موعظه‌گران و خطیبان، ناآگاه از آثار تبدیل حق به تکلیف باشند بلکه این تبدیل، ایستگاه آخر مسیریست که ابتدای مسیر، اِلزامش کرده. وقتی منطق دنیای مدرن، ما را ناگزیر از درهم‌آمیختن با منطقه و جهان می‌کند و همه چون گرگ در پی رُبودن فرصت‌ها از یکدیگر هستند ما به جای انتخاب بهترین رُبایندگانِ (بهترین استعدادها و نخبگان کشور برای به کار گماردن از صدر تا ذیل امور) فرصت‌های محدود رشد و ارتقای جهانی و منطقه‌ای، در حال صادر کردن آنها به خارج و انزوای آنها در داخل هستیم. چرا باید شوقی برای اِعمال حقی باشد که اثری دلپسند و مطلوب برای مردم بر آن بار نیست؟ وقتی یک مدیر در سطح عالی، قرائت یک دعا که بسیاری از بچه‌های دبستانی از شدت آشنایی و تکرارش، آن را از حفظ هستند برایش چنین سنگین و دشوار است آیا نشانه‌های انتهای مقصد و ایستگاه آخر این مقصد هویدا نشده است؟ وقتی شوقی برای رأی نباشد اشتیاقی برای یادگیری هم نخواهد بود. زیرا وزیر و مدیرِ ناتوان از قرائت یک متن، برای مدیریت و وزارت احساس تکلیف می‌کند نه اینکه اشتیاقی برای تجهیز خود به بایسته‌های وزارت و صدارت احساس کند.
برای ایجاد اشتیاقِ رأی، شنیدن صدای مردم و نیوشیدن زنهار صاحب‌نظران و دلسوزان کشور ضرورت دارد. البته با علم به اینکه فرق است بین دلسوزی و دلواپسی.

در دنیای پیچیده امروز، دهه‌ها برنامه و اراده و کار و صورت‌بندی صحیح ساختار و صد البته توافق نسبی ملی بر انجام آنها لازم است تا اهداف مورد نظر پدیدار شود. داشتن استعداد، مانند دارا بودن منابع طبیعی است. صِرفِ مستعد بودن، دقیقاً همچون صِرفِ مالکیت بر منابع، متضمن هیچ موفقیتی نخواهد بود بلکه تنها یک فرصت بیشتر از دیگران (البته آن‌هم شاید، زیرا ممکن است آن استعداد و منابع، شعور و انگیزه درک و استفاده از سایر فرصت‌ها را زایل کنند) در اختیار فرد مستعد قرار دارد که اگر همه اسباب بزرگی مهیا نشود تکیه بر جای بزرگان و سکوی قهرمانی، گزاف خواهد نِمود.

شکست فوتبال ایران از قطر در میدان بازی، نسخه ورزشی سال‌ها شکست اقتصادی ما در میدان گازی از این کشور (البته شاید دولت‌شهر نامیدنش روا باشد) است. نسلی طلایی است که کاپ‌های مُطَلّا درو کرده باشد وگرنه هیچ کس را در جمالِ فرزند و کمالِ عقل خود تردیدی نیست. نسل‌های طلایی بر دوش نسل‌های نقره‌ای و برنزی امکان طلایی شدن دارند. وقتی هیچ سرمایه اجتماعی، قابلیت ایجاد و تداوم ندارد نسلی نمانده که مدعیان طلایی بودن، با پا نهادن بر دوششان طلایی شوند.

این منطق در حوزه سیاست و اقتصاد هم حکومت دارد. وقتی ساختار از سرمایه سیاسی و اجتماعی تهی می‌شود وقتی کمترین تفاوت دیدگاهی تحمل نمی‌شود و درِ خروج را به هر معترض و دلسوزی نشان می‌دهند که کشور را رها کرده و زحمت را کم کند چرا به خروج فرصت‌ها، انگیزه‌ها و سرمایه‌ها، فکری نمی‌شود؟ چرا این اخراج اجباری یا اختیاری، در ساختار، تولید نگرانی نمی‌کند؟ مگر نه اینکه اینها که امروز امر به معروف می‌شوند و ترغیب به انجام تکلیف و فریضه انتخابات می‌شوند دیروز راه خروج و مسیر اخراج به آنها نِموده شده بود؟ رأی امروز برآمده از شنیده شدن دیروز و دیروزهاست. کسی که نادیده گرفته شد به وقت ضرور، نادیده خواهد گرفت به وقت نیاز. کسی که حضور داشت از سر اشتیاق، اگر حذف شود، بازگشتنش، نشاید از تهدید و ترغیب و التماس.

کشور و مملکت ازآن همه است که اگر چنین باشد مُصَفّا کردنش نیز با همه. همه با اشتیاق خانه و کاشانه خود را می‌آرایند. خانه همسایه را اما حتی با امر و نهی هم جارو نمی‌کنند. تخلیه ساختار سیاسی و اجتماعی از اندیشه و تعقل، از سرمایه و اعتبار، فرصت‌های ملی، منطقه‌ای و جهانی بسیاری را از کشور و از حال و آینده می‌گیرد. اگر کسی با تَکرار، روزی می‌توانست اشتیاقی ایجاد کند این ظرفیت باید فرصتی نگریسته می‌شد نه یک تهدید. هرچند که نه گوینده تَکرار را امروز اشتیاقی برای تَکرار است و نه تَکرارِ تَکرارَش را امروز نه اشتیاقی و نه تکلیفی در بر.

اخبار مرتبط:
محسن رضایی: ترامپ می‌گوید خواهان پیشرفت مردم ایران است، اگر راست می‌گوید باید از جلوی ملت ایران کنار برود
محسن رضایی: ترامپ می‌گوید خواهان پیشرفت مردم ایران است، اگر راست می‌گوید باید از جلوی ملت ایران کنار برود

دبیر شورایعالی هماهنگی اقتصادی سران قوا گفت: دادگاه‌های اقتصادی حامی کارآفرینان تشکیل شود تا بصورت اختصاصی و با نگاه حمایتگری به مسائل کارآفرینان بپردازد.

زهرا مینویی، وکیل: بهاره هدایت، آزادی مشروط گرفت
زهرا مینویی، وکیل: بهاره هدایت، آزادی مشروط گرفت

زهرا مینویی، وکیل دادگستری در شبکه ایکس نوشت: شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب با آزادی مشروط موکلم خانم ⁧بهاره هدایت⁩ (فعال سیاسی) موافقت کرد، این حکم بعد از تحمل یک ‌سال و نیم زندان و یک سال توقف اجرا به دلیل بیماری، صادر شده است.

نامزدهای دریافت سیمرغ جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
نامزدهای دریافت سیمرغ جشنواره فیلم فجر معرفی شدند

نامزدهای بخش سودای سیمرغ چهل و سومین جشنواره فیلم فجر اعلام شدند.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلیه حقوق محفوظ است