کد خبر : 276523
انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۶ - 12:56
دسته‌بندی : اجتماعی، برگزیده ها
چاپ

سرگذشت تلخ آوا، دختر ۴ ساله‌ای که توسط دو زن به قتل رسید

«آوا از همان روزی که مادرش گذاشت و رفت، مُرد. آوا هر وقت و هر جا صحبت از مادرش می‌شد، بی‌تابی می‌کرد. این بچه به لحاظ روحی مُرده بود فقط جسمش مانده بود که آن‌هم به دلیل شکنجه و آزار و اذیت نامادری‌اش نابود شد و از بین رفت.»

سرگذشت تلخ آوا، دختر ۴ ساله‌ای که توسط دو زن به قتل رسید

به گزارش سایت خبری مدارا؛ اعتماد نوشت: دختر ۴ چهار ساله اهل شهرستان ارومیه پس از حدود دو هفته که در بیمارستان «مطهری» بستری بود بر اثر «مرگ مغزی» ناشی از شکنجه نامادری‌اش درگذشت.

یکی از اقوام نزدیک خانواده در مورد این حادثه می‌گوید: «پدر آوا و همسرش زندگی خوبی داشتند تا اینکه یک روز مادربزرگ آوا به دامادش زنگ می‌زند و می‌گوید همسرت از صبح آراز و آوا را اینجا گذاشته و گفته به بازار می‌رود، اما هنوز به خانه نیامده است. پدر آوا که برای کار به تبریز رفته بود خودش را به ارومیه می‌رساند. آنجا ماجرا را پیگیری می‌کند و متوجه می‌شود که مادر آوا با یک مرد غریبه از مرز سرو به سمت ترکیه فرار کرده است. همین شروع این اتفاق تلخ می‌شود.»

او در ادامه می‌گوید: «چهار، پنج ماه بعد از طلاق آنها، پدر آوا مجدد ازدواج می‌کند. زن دوم او به دور از چشم همسرش شروع می‌کند به آزار و اذیت آوا. تا اینکه آن روز آوا را بلند می‌کند و از پله‌ها به پایین پرت می‌کند. نامادری آوا اصلا حواسش به دوربین‌های مداربسته‌ای که پدر آوا در حیاط مشرف به داخل خانه نصب کرده، نبوده است، اما ثبت همین اتفاق توسط دوربین‌ها و اظهارات پزشک معالج آوا دست این زن را رو می‌کند.»

۲۷ آذر ماه سال جاری فیلمی در فضای مجازی منتشر می‌شود که نشان می‌دهد؛ یک زن جوان کودک خردسالی را از داخل خانه بیرون می‌آورد و با دو دست کودک را بلند می‌کند و از بالای سه پله به پایین حیاط پرت می‌کند. کودک پس از چند ثانیه گیج و منگ از جایش بلند می‌شود و به سمتی دیگر می‌رود.

این فیلم در برخی رسانه‌ها و فضای مجازی به دنبال شکایت پدر آوا از «صدیقه.ق»؛ همسر دوم خود به دلیل شکنجه فرزندش منتشر می‌شود. ماموران آگاهی نیز در پی تحقیقات به عمل آمده و همچنین اعلام خانواده آوا، نامادری ۲۷ ساله این کودک چهارساله را بازداشت می‌کنند.

حسین مجیدی، دادستان استان آذربایجان غربی در واکنش به حادثه ناگوار ضرب و شتم کودک ۴ ساله توسط نامادری‌اش در ارومیه اعلام می‌کند: «این کودک بر اثر ضربات نامادری هوشیاری خود را از دست می‌دهد. بنابراین بازپرس ویژه قتل به بیمارستان کودکان شهید مطهری ارومیه اعزام می‌شود. در پی وقوع این حادثه ناگوار و اطلاع دادستانی مرکز استان بلافاصله دستور دستگیری این نامادری صادر می‌شود و متهم روانه‌ بند نسوان (زنان) زندان مرکزی ارومیه شده است.»

«اعتماد» پس از انتشار خبر درگذشت آوا در همان ابتدا با پدر این کودک چهار ساله تماس می‌گیرد، اما به دلیل وضعیت نامناسب روحی، یکی از اقوام نزدیک خانواده گوشی تلفن را می‌گیرد و در مورد این ماجرای فجیع به «اعتماد» توضیحاتی را ارایه می‌دهد.

علیرضا در مورد زندگی مشترک پدر و مادر آوا می‌گوید: «سیزده، چهارده سال پیش پدر و مادر آوا با هم ازدواج می‌کنند. مادر آوا آن زمان ۱۶، ۱۷ ساله بود. با پدر آوا زندگی خوبی داشتند. اول پسرشان آراز به دنیا آمد و چهار سال بعد هم آوا. همه‌چیز خوب بود تا اینکه یک روز او آراز و آوا را به‌خانه مادرش می‌برد و می‌گوید می‌خواهم به بازار بروم، خریدم که تمام شد دنبال بچه‌ها می‌آیم. یک ساعت، دو ساعت، سه ساعت، چهار ساعت… . می‌گذرد. شب می‌شود. مادربزرگ آوا نگران شده بود و فکر می‌کرد تا الان که دخترش به خانه برنگشته اتفاق ناگواری برایش افتاده است. با پدر آوا تماس می‌گیرد و می‌گوید زنت از صبح آراز و آوا را اینجا گذاشته و گفته برای خرید به بازار می‌رود، اما تا الان برنگشته سریع خودت را برسان، شاید اتفاق بدی افتاده باشد. پدر آوا خودش را از تبریز به ارومیه می‌رساند و با خواهر همسرش همه جا را می‌گردند، اما هیچ ردی از او پیدا نمی‌کنند تا اینکه به پاسگاه می‌روند. ماموران به آنها می‌گویند امکان اینکه از کشور رفته باشد، وجود دارد. ماجرا را پیگیری می‌کنند و متوجه می‌شوند همان روز که بچه‌ها را خانه مادرش گذاشته با یک مرد غریبه از مرز سرو به ترکیه رفته است.

شش ماه از رفتن مادر آوا گذشته بود که متوجه شدیم دوباره به ارومیه برگشته است. برگشته بود و از پدر آوا تقاضای طلاق داشت. می‌گفت هیچی نمی‌خواهم نه بچه‌ها را و نه مهریه‌ام را. می‌گفت ازدواج کردم و نمی‌خواهم به این زندگی ادامه دهم. پدر آوا هم می‌گفت تو هنوز زن من هستی چطور می‌گویی که ازدواج کردی! اما مادر آوا پایش را در یک کفش کرده‌ بود و می‌گفت فقط طلاق می‌خواهم. وکیل گرفت و بالاخره از پدر آوا جدا شد. با همان مردی که به ترکیه رفته بود ازدواج کرد و در ارومیه ماند.

دادگاه هم رای داده بود که آخر هفته‌ها آراز و آوا می‌توانند مادرشان را ببینند. چهار، پنج ماه از طلاق آنها گذشته بود. پدر آوا بچه‌ها را به خانه پدری‌اش در قطور برده بود که تصمیم می‌گیرد با زنی از همان شهر قطور ازدواج کند. صدیقه به ظاهر زن خوبی به نظر می‌رسید. در این مدت همسر اولش پنجشنبه، جمعه‌ها آراز و آوا را به خانه خودشان می‌برد، اما یک روز که آراز و آوا از خانه مادری شان برمی‌گردند، آراز حرف عجیبی به پدرش می‌زند. او به پدرش می‌گوید که شوهر مادرش آوا را از صبح تا شب داخل دستشویی حبس کرده بود. از آن روز به بعد صدیقه به مادر آوا می‌گوید بچه‌ها دیگر نمی‌خواهند به خانه شما بیایند. بعد هم که این اتفاق فجیع برای آوا رخ می‌دهد. پدر آوا می‌گوید فقط قصاص می‌خواهم. می‌گوید می‌خواهم خودم چهارپایه را از زیر پای این زن بکشم.»

اخبار مرتبط:
نخعی راد، نماینده مشهد: نظر پزشکیان فاقد ارزش است؛ انتقام از قاتلین حاج قاسم تصمیم رهبری است که به موقع اعلام شده / پزشکیان در حدود اختیاراتش صحبت کند
نخعی راد، نماینده مشهد: نظر پزشکیان فاقد ارزش است؛ انتقام از قاتلین حاج قاسم تصمیم رهبری است که به موقع اعلام شده / پزشکیان در حدود اختیاراتش صحبت کند

علی اصغر نخعی راد نماینده مشهد در مجلس نوشت: «جناب آقای پزشکیان، گرفتن انتقام از آمرین و قاتلین حاج قاسم، تصمیم فرماندهی کل قواست که به موقع اعلام شده و نظر شما در این خصوص فاقد ارزش است.»

صاحب ایده «دلار ۲۰ تومانی»: پزشکیان جواب نامه من را نداد، حتی نگفت «شر و ور» است
صاحب ایده «دلار ۲۰ تومانی»: پزشکیان جواب نامه من را نداد، حتی نگفت «شر و ور» است

حسین صمصامی گفت: در ۴۹ صفحه و در قالب یک نامه، طرح دلار ۲۰ هزار تومانی را تقدیم ریاست محترم جمهور کردیم، تا الان که اینجا هستیم، ریاست محترم جمهور جوابی به ما نداده و نگفته آقای فلانی، مجلس محترم، این چیزی که به ما دادی «شر و ور» است.

پزشکیان: کسی که می‌جنگد یک جایی در مغز او مشکل دارد وگرنه انسان با انسان نمی‌جنگد / انسان به حقوق دیگران تجاوز نمی‌کند؛ وقتی تجاوز می‌کند، [یعنی] مشکل ذهنی دارد
پزشکیان: کسی که می‌جنگد یک جایی در مغز او مشکل دارد وگرنه انسان با انسان نمی‌جنگد / انسان به حقوق دیگران تجاوز نمی‌کند؛ وقتی تجاوز می‌کند، [یعنی] مشکل ذهنی دارد

پزشکیان تاکید کرد: از هر جنگ و خشونتی متنفر هستیم. کسی که می‌جنگد یک جایی در مغز او مشکل دارد، وگرنه انسان با انسان نمی‌جنگد. انسان به حقوق دیگران تجاوز نمی‌کند. وقتی تجاوز می‌کند، مشکل ذهنی دارد. اگر به عنوان پزشک به سلامت مردم نگاه کنیم، مشکلی پیش نمی‌آید.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلیه حقوق محفوظ است