به گزارش سایت خبری مدارا؛ امیرحسین مصلی روزنامهنگار در یادداشتی که در اختیار سایت مدارا قرار داد نوشت: پخش مستند پرویز ثابتی در پنج قسمت از شبکه منوتو، بستر بحثهای موافقان و مخالفان عملکرد امنیتی حکومت پهلوی در فضای مجازی را مهیا کرده، گروهی این مستند را سفیدشویی ساواک میدانند و گروهی روسفیدی این سازمان!
جدا از این نگاهها به لایههای سطحی این مستند، باید لایههای عمیقتر این برنامه را از چند منظر متفاوت نگریست:
انتخاب پرویز ثابتی برای ساخت مستند، به شکل ضمنی چه دلالتی داشت؟
این مقام بلند پایه ساواک که سالها بهدور از جار و جنجال در خارج از کشور زندگی میکرد، چون حتی از سوی مخالفان حاکمیت فعلی نیز به عنوان یک جنایتکار شناخته میشد، از روزی که تصویرش در یکی از تجمعات خارج کشور به بهانه حمایت از جنبش زن، زندگی، آزادی منتشر شد، بار دیگر نامش سر زبانها افتاد، آن زمان حتی سلطنتطلبان هم او را گردن نمیگرفتند اما رفتهرفته در فضای مجازی به شکل سازمان یافته نامش داغ شد به عنوان قهرمان ملی و کمکم پلاکاردهایی با تصویرش در تجمعات خارج کشور دیده شد که نتیجهاش به حاشیه رفتن حمایت از جنبش زن، زندگی، آزادی و اعتراضات ایران بود، یعنی، ایجاد تفرقه و دودستگی میان گروههای مختلف خارج نشین که باعث دلسردی معترضان داخل کشور شد!
پرویز ثابتی به عنوان راوی، به شکل ضمنی چه میخواست بگوید؟
او باآنکه در ظاهر از خدمات حکومت حکومت پهلوی تمجید میکرد اما در واقع محمدرضا پهلوی را فردی احمق، دهان بین، سست عنصر و بیاطلاع از جامعه به مخاطب عرضه کرده است، مثلا در ماجرای کمک ساواک به کودتا در عراق، شاه را فردی دهان لق نشان میدهد به عنوان شخص اول مملکت که اخبار محرمانه و امنیتی را هر جایی بیان میکند! یا آنکه در کلام ثابتی شخصیت خسرو گلسرخی به دلیل داشتن توامان عقاید مذهبی و کمونیستی مورد سخره قرار میگیرد اما به شکل تلویحی در ناخودآگاه جمعی مخاطبان، شخصیت شاه که از طرفی خود را کمربسته امام رضا معرفی میکرد و معتقد بود معجزات ائمه او را زنده نگه داشته است و از طرفی سیاستهای سوسیالیستی اصلاحات ارضی یا انقلاب سفید را به تبعیت از برنامههای حزب توده که وابسطه به شوروی می دانست اجرایی کرد، مورد تمسخر قرار میدهد با چنین نگاه عوامگرایانهای درباره سیاست.
همچنین فرح دیبا را هم غیرمستقیم در کنار حسین فردوست که نزد سلطنتطلبان خائن تلقی میشود، قرار داد که با دخالتهایش در مخالفت با سیاستهای سرکوبگرانه و مماشات با معترضان، در سالهای آخر حکومت پهلوی وضعیت را به لبه پرتگاه رساند! در این میان هیچگونه حمایتی نیز از رضا پهلوی به میان نیاورد جز آنکه در ماجرای دادگاه خسرو گلسرخی، طرح ربایش ولیعهد را علت اعدام این شاعر بیان کرد، یعنی رضا پهلوی نیز در ناخودآگاه مردم مصون از سرکوبهای دوران پدرش نیست!
شبکه منوتو به عنوان پخش کننده این مستند، به شکل ضمنی به چه هدفی رسید؟
شبکه منوتو که اخیرا اعلام کرده در آستانه تعطیلی قرار دارد بهدلیل مشکلات مالی، در آخرین مستند تولیدیاش، به سراغ پرویز ثابتی رفته تا فقط از یک منظر به ماجرای ساواک پرداخته شود، یعنی این مستند نهتنها با طرح سوالات چالشی به دنبال ایجاد چند صدایی در روایت پرویز ثابتی نبود، بلکه با ساده سازی مسائل منجر به انقلاب و ارائه تصویری کاریکاتوری و سیاه از مخالفان حکومت شاه که عمدتا مخالف حکومت برآمده از انقلاب نیز شدند، به دنبال تثبیت این تک روایت باشد، چراکه بتواند با مخاطب عام و ناآگاهی ارتباط برقرار کند که ارادهای برای صحت سنجی درباره اطلاعات ارائه شده در این مستند را ندارد و صرفا تشنه شنیدن اطلاعاتی است که هم مغایر با اطلاعات یکجانبه القا شده از سوی تریبونهای رسمی حاکمیت فعلی در چهار دهه گذشته باشد و هم پیچیدگی و چندصدایی اطلاعات روشنفکران و پژوهشگران درباره ساواک را نداشته باشد تا به نوعی سوگیریهای ایجاد شده برای مخاطب را تایید کند.
مخاطبان غیر سلطنتطلب مستند پرویز ثابتی، به شکل ضمنی چه برداشتی داشتند؟
با آنکه مخاطب خاص این مستند سلطنتطلبها بودند اما مخاطب عام و هدف این برنامه جامعه معترض به وضع موجود است که سرخورده از هر نوع تغییری چه از جنس اصلاحات، چه از جنس انقلاب و چه از جنس فعالیتهای مدنی به دنبال ناجی با هدف یک زندگی معمولی میگردد برای ایجاد ثبات بهویژه در حوزه اقتصاد و توسعه و همچنین بازیابی هویت ملی ایرانیان آنهم با شعارهای عوامفریبانه در کوتاه مدت و نه کارشناسانه در بلند مدت، بیآنکه ارزشهای جامعه مدنی و تجربیات تاریخی برایشان اهمیتی داشته باشد.
بنابراین توصیف، تفسیر و تبیین مستند پرویز ثابتی نه در حمایت از پادشاهیخواهی بلکه در تقویت نگاه تمامیتخواه بر ایران بود؛ یعنی ذبح مفاهیمی مثل حقوق بشر، دموکراسی و آزادی بیان به پای مفهوم گنگ امنیت ملی نزد مخاطب عام!
به کلید واژهها و مضامین کانونی مستند پرویز ثابتی توجه کنید:
اغتشاشگران، فتنهگران، تجزیه طلبان، توجیه ورود به زندگی خصوصی و روابط شخصی با شنود، توهین به سبک زندگی مخالفان، توسل به اعترافات اجباری، تمسخر حقوق زندانیان مثل داشتن وکیل تعیینی، هتل شدن زندان، نقد رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی از سوی نهادهای بین المللی، دادن آزادیهای سیاسی به مثابه ضعف حکومت، موجه جلوه دادن بازداشتهای پیشگیرانه گروهی قبل از وقوع جرم و از همه مهمتر عادی جلوه دادن اعدام، شکنجه و سرکوب معترضان چه در دانشگاه، خیابان و احزاب بدون طی کردن روند قانونی!
در واقع با القای غیر مستقیم این مفاهیم، مخاطب در ناخودآگاه خویش بپذیرد حکومتها برای خیر عمومی که در اصل همان بازتولید دیکتاتوری است، گاهی حق دارند دست به جنایت هم بزنند.
نتیجه
آیا این استدلالی که در مستند پرویز ثابتی به خورد مخاطب عام داده شد، همان استدلال امثال صادق خلخالی، اسدالله لاجوردی و سعید امامی و حامیان نگاه تمامیتخواهانه آنان برای آینده کشور نیست؟ با این تفاوت که بخشی از جامعه مستند هویت در صداوسیما با چنین مضمونی را پس میزد اما حرف شبکه منوتو را احتمالا میپذیرد! اکنون این استدلال که در اصل مغالطهای علیه دموکراسی است باعث تضعیف گروهها و نهادهای تمامیتخواه داخلی میشود یا تقویت این نگاه که هر مسئلهای را باید با قوه قهریه و برخورد امنیتی حل کرد؟ بماند که پخش مستند پرویز ثابتی در سالگرد کارد آجین شدن داریوش فروهر و پروانه اسکندری در قتلهای زنجیرهای هم بسیار معنا دار و نمادین بود.