به گزارش سایت خبری مدارا؛ مهر نوشت: سرلشکر رحیم صفوی دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا گفت: امروز ما آنقدر قوی شدهایم که دشمنان ما مثل آمریکا و صهیونیست حتی تصور حمله به ما را ندارند. البته ما نباید ساده اندیشی کنیم و همیشه بایست برای دفاع خودمان را آماده کنیم. هزینه آماده شدن برای دفاع و هزینه قوی شدن، بسیار کمتر از هزینه یک جنگ جدید است.
بخش هایی از گفتگو با سرلشکر صفوی را درباره دفاع مقدس و چرایی و چگونگی آغاز و پایان جنگ و همچنین مسائل روز منطقه و جهان را بخوانید:
- یک ائتلاف، وحدت و هماهنگی میان رژیم بعث عراق و شخص صدام حسین، با برخی از کشورهای منطقه، اتحاد جماهیر شوروی و آمریکاییها وجود داشت. هیچگونه سندی در خصوص اینکه صدام کسانی را برای مذاکره با ایران فرستاده باشد در اسناد وزارت خارجه وجود ندارد. من به طور دقیق میتوانم بگویم که صدام حسین یک سال قبل از شروع جنگ با طرح و برنامه ریزی که ناشی از جاهطلبی و قدرت طلبی بود، خود را برای جنگ با ایران آماده کرده بود. تیر ماه سال ۵۸ صدام، حسن البکر را که رئیس جمهور بود خانه نشین کرد و خودش، هم رئیس جمهور و هم رئیس حزب بعث عراق و در حقیقت قدرت بلا منازع عراق شد.
- بنده مجدداً برای اثبات این حرف که صدام از قبل خود را برای جنگ آماده کرده بود، به سخنان صلاحالدین عمرالعلی که عضو شورای رهبری حزب بعث عراق بود به صورت دقیق اشاره میکنم. این فرد میگوید در تاریخ سوم تا نهم نوامبر ۱۹۷۹ یعنی دوازده و هجده شهریور ماه ۱۳۵۸ و یک سال پیش از شروع جنگ، ششمین کنفرانس غیر متعهدها در هاوانا پایتخت کوبا برگزار شد. اولین سفر خارجی و بین المللی صدام به عنوان رئیس جمهور، برای شرکت در این کنفرانس بود. از سوی ایران دکتر ابراهیم یزدی به عنوان وزیر امور خارجه شرکت کردند. مرحوم آقای دکتر یزدی تقاضای ملاقات با صدام را کردند.
- سعدون حمادی وزیر امور خارجه عراق با این دیدار مخالف بود ولی صدام پذیرفت. یکی از پیشنهادات مرحوم دکتر یزدی این بود که هیئتهایی بین دو طرف با یکدیگر گفتگو کنند و مشکلات را برطرف کنند که صدام با این پیشنهاد موافقت کرد. وقتی که جلسه تمام شد، صدام به صلاح الدین رو کرد و گفت: جلسه را چطور دیدی؟ صلاح الدین گفت: ملاقات بسیار مثبتی بود، ما و ایران میبایست روابط دوستانه و صلح آمیز داشته باشیم، سرمایههای دو کشور وقف توسعه شود. صدام سکوت کرده بود ناگهان به او نگاه کرد و گفت: صلاح الدین متوجه باش ما اکنون با یک فرصت طلایی روبرو هستیم، ممکن است در هر صد سال یک بار چنین فرصتی دست بدهد. میتوانیم سر ایرانیها را به سنگ بکوبیم. اهواز و محمره را آزاد کنیم و بر شط العرب اعمال حاکمیت کنیم. هر صد سال یکبار چنین فرصتی دست میدهد. دیگر نشنوم از صلح با ایرانیها صحبت کنی. صلح با ایران را حتی به خیالت هم راه نده. این مطالب در کتاب «نقد تحریف مدرن امام خمینی» به قلم آقای سید عطاالله مهاجرانی آورده شده است.
- من تقریباً چند ماه پیش از شروع جنگ در کردستان، منطقه قصر شیرین، مرز خسروی و منطقهای به نام ازگله و باویسی که از ارتفاعات ایران مسلط بر روی دشت دیاله است، بودم. بر روی ارتفاعات مرزی بدون دوربین میدیدم که لشگر مکانیزه عراق پشت مرز ما آرایش گرفتهاند. آن زمان هم بلد نبودند خاکریز بزنند. تانک و نفربرهایشان روی زمین بود و چون هوا گرم بود چادر زده بودند.
- من آن زمان فرمانده عملیات سپاه در کردستان بودم و فرمانده سپاه غرب کشور شهید عالی مقام محمد بروجردی بودند. تقریباً یک ماه پیش از شروع جنگ آقای بنی صدر که هم رئیس جمهور و هم فرمانده کل قوا بود به اضافه شورای عالی دفاع، به کرمانشاه آمدند.
- آقای بنی صدر بهمن سال ۵۸ رئیس جمهور شد و اسفند ماه همان سال نیز حضرت امام (ره) فرماندهی کل قوا را هم به آقای بنی صدر داد. یعنی در شروع جنگ آقای بنی صدر حدوداً هفت ماه بود که هم رئیس جمهور و هم فرمانده کل قوا بود. طی جلسهای که شهید بروجردی، شهید صیاد شیرازی و بنده هم در آن حضور داشتیم، به اتفاق شهید عالیقدر بروجردی به آقای بنی صدر گفتیم عراق لشگر خود را به مرز غربی آورده است. اما ایشان نپذیرفت. برخی از فرماندهان نظامی آن زمان هم نپذیرفتند و حدود یک ماه بعد هم جنگ شروع شد.
- بنابراین ایران چون تازه انقلاب کرده بود و میخواست کشور را به سر و سامان برساند، هیچ داعیهای که بخواهد جنگ را شروع کند وجود نداشت. عراقیها علیه ما تبلیغات میکردند و بدتر از همه عراقیها سال ۵۸ ده هزار ایرانی را از عراق اخراج و اموالشان را مصادره کردند. در همان سال ۵۸ نیز آیت الله صدر و خواهر محترمهاش بنت الهدی را اعدام کردند. حضرت امام (ره) نیز سه روز عزای عمومی اعلام کردند. زمانیکه من در کردستان میجنگیدم میدیدم که نیروهای مرزی عراق به راحتی نیروهای کوموله، دموکرات و خوات را به عراق راه میدهند.
- یعنی عراق از لحاظ مهمات و سلاح، از نیروهای ضد انقلاب پشتیبانی میکرد. حتی از گروههای خلق بلوچ ضد انقلاب از طریق سفارتش در پاکستان حمایت میکرد. همچنین نیروهای خلق عرب را در خوزستان، اهواز و خرمشهر تحریک میکرد و ده هزار سلاح کلاشینکف و بمب برای انفجار لولههای نفت، حتی بازار اهواز در اختیارشان قرار میداد. قبل از جنگ همین نیروهای خلق عرب که از طریق عراق پشتیبانی میشدند دهها لوله نفتی را منفجر کردند و ارتش عراق دهها پاسگاههای مرزی ما را با گلوله، توپخانه، خمپاره حتی با تانک منهدم کردند و اسناد تمام این تحرکات موجود است در وزارتخانه و ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران.
- اینکه میگویند ایران آغاز کننده جنگ بوده کاملاً غلط است. یکی از بندهای قطعنامه ۵۹۸ این بود که دبیر کل سازمان ملل آقای خاویر پرز دکوئیار مأمور شد آغاز کننده جنگ را معرفی کند. آقای خاویر بعد از بررسیهای بسیار زیاد رسماً اعلام کرد آغاز کننده جنگ رژیم بعث عراق بوده است و این دیگر حرف ایرانیها نیست. بنابراین اینکه میگویند ایران آغاز کننده جنگ بوده صحیح نیست.
- در سال اول جنگ یعنی از شهریور سال ۵۹ تا خرداد سال ۶۰، فرماندهی اصلی میدان جنگ بر عهده ارتش و فرمانده کل قوا بنی صدر بود. اگر سپاه عملیاتهای محدودی را انجام میداد با هماهنگی ارتش بود. پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و فرارش از ایران، وضعیت و هماهنگی بهتری میان ارتش و سپاه شکل گرفت.
- واقعیت امر این است که ارتش و سپاه ما از دو نوع فرهنگ، آموزش، تجهیزات و تفکر نظامی برخوردار هستند. سپاه ما سازمان رزم نداشت و درگیر مسائل امنیتی کردستان، سیستان و بلوچستان، گلستان و ترکمن صحرا بود و نهایتاً سازمان گردانی و گردان امنیتی وجود داشت. بنابراین در رابطه با هماهنگیهای زمان جنگ اختلاف نظر از نظر تاکتیکی، بینش نظامی و نوع انتخاب صحنه عملیات وجود داشت ولی این اختلافات عمیق نبود.
- در هفتم مهر ماه سال ۶۰ هواپیمای سی -۱۳۰ که فرماندهان ارتش و سپاه را از اهواز به تهران میآورد، در نزدیکی ورامین سقوط کرد که تعدادی زنده ماندند و تعدادی نیز همچون سرلشگر فلاحی، یوسف کلاهدوز، نامجو و جهان آرا به شهادت رسیدند. بعد از این اتفاق مرحوم زهیرنژاد رئیس ستاد مشترک و شهید صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش شدند.
- پس از شکست حصر آبادان، انسجام و فهم مشترکی میان سپاه و نیروی زمینی ارتش به وجود آمد و الحمدلله در پیشبرد جنگ نقش بسزایی داشت. عملیاتهای مشترکی بین سپاه و ارتش شکل میگرفت. طرح ریزی های مختلفی همچون کربلای یک، کربلای دو تصویب شد و انسجام خوبی شکل گرفت و کمتر اختلاف به وجود میآمد.
- یک زمانی باز در بحث مدیریت جنگ اختلافاتی بین ردههای بالای نیروی زمینی ارتش و سپاه به وجود آمد اما نهایتاً از سال ۶۲ و عملیات خیبر، حضرت امام (ره) مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را به عنوان فرمانده جنگ معرفی کردند که ایشان هم سپاه و هم ارتش را فرماندهی میکرد. عملیاتهایی مثل خیبر و بدر را سپاه و ارتش با یکدیگر به طور مشترک انجام دادند.
- از سال ۶۴ به بعد بنا به تصمیم و تدبیر مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی ارتش به طور جداگانه عملیات انجام میداد و سپاه کمک میکرد؛ مثلاً عملیات قادر را که ارتش و سپهبد شهید صیاد شیرازی در غرب کشور انجام دادند حدود بیش از ده تا پانزده گردان نیرو از سوی سپاه کمک کردند.
- در زمان عملیات فاو که بنده فرمانده نیروی زمینی سپاه بودم، توپخانه ارتش، هوانیروز و یا نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، شهید ستاری و شهید بابایی که فرمانده عملیات بودند، از طریق هوایی، هلیکوپتری و توپخانه ای، بیش از هفتاد هزار نیروی ما که فاو را فتح کرده بودند، پشتیبانی میکردند. یک نوع هماهنگی میان ارتش و سپاه وجود داشت.
- سپاه به نوعی جنگ انقلابی به راه میانداخت که برای عراقیها قابل تصور نبود؛ مثلاً عراقیها هیچوقت تصور نمیکردند که بتوانیم از اروند عبور کنیم چون خودشان اوایل جنگ نتوانستند این کار را انجام دهند. عراقیها هیچگاه تصور طرح ریزی های عملیاتی ما را نمیکردند چرا که در ذهن فرماندهان سپاه یک جنگ انقلابی و غیر قابل تصور بود. ما به اصل غافلگیری بسیار اهمیت میدادیم و معمولاً در صحنههایی وارد عملیات میشدیم که آنها هیچ تصوری از جنگ نداشتند.
- ارتش ما قهرمانانه و مظلومانه به جنگ ورود پیدا کرد و پیروزمندانه از آن خارج شد. بنده قبل از انقلاب زمانی که از دانشگاه فارغالتحصیل شده بودم، سال ۵۴ تا ۵۶ افسر وظیفه تیپ ۵۵ هوابرد شیراز بودم، آن موقع هم ستوان دوم بودم.
- آموزشهای نظامی، پرش با چتر در شب و روز را در ارتش طی کردم و با ارتش آشنایی کامل داشتم. نیروی زمینی، هوایی و دریایی ارتش ما انصافاً بسیار شجاعانه و مظلومانه جنگید. ۴۸ هزار شهید ارتش عدد کمی نیست. طبیعتاً اختلاف نظرهای تاکتیکی وجود داشت ولی در سطح راهبردی اختلاف نظری وجود نداشت.
- از نظر تاکتیکی ما غافلگیر نشدیم. ژاندارمری ما از نوار مرزی مرتباً به ستاد مشترک ارتش گزارش میداد که عراقیها این تحرکات را دارند. پاسگاههای ما، سپاه و یا حتی ارتش ما گزارشها و اخبار تاکتیکی را ارائه میدادند ولی در سطح عالی یعنی در ستاد مشترک ارتش، ستاد مرکزی سپاه و یا در سطح رهبران بالای کشور مثل رئیس جمهور، تصور اینکه یک جنگ تمام عیار رخ بدهد را نمیکردند. بنابراین ما در سطح راهبردی دچار غافلگیری استراتژیک شدیم.
- معمولاً رهبران سیاسی خودشان جنگها را شروع میکنند و خودشان نیز به پایان میرسانند. رهبران سیاسی عراق تصمیم به جنگ گرفته بودند و طبق تصورات خود ظرف مدت یک هفته میخواستند تهران را بگیرند. رهبری سیاسی عراق این تصمیم را گرفتند و رهبران ایران، رئیس جمهور و حتی رهبران دیگر ایران این پیش بینی را نمیکردند.
- یک موضوعی که همیشه از سوی مقام معظم رهبری بر آن تأکید شده و شما هم چند روز پیش همایشی در این خصوص داشتید، بحث تأثیرات و دستاوردهای دفاع مقدس در حوزه امنیتی، اقتصادی و فرهنگی است، لطفاً در این خصوص بفرمائید؟
- اگر ما بتوانیم به خوبی تجارب و آموزههای هشت سال دفاع مقدس را به نیروهای مسلح و بسیج منتقل کنیم، آن آموزهها امنیت ملی ما را برای هشتاد سال تأمین میکند و هیچ قدرتی دیگر تصور حمله به ایران را نخواهد کرد. البته ما در طول سی و چهار سالی که از جنگ میگذرد از نظر نظامی بر مبنای آن تجارب واقعاً پیشرفت کردهایم. امروز ما قدرت موشکی بزرگ منطقه و فراتر از آن هستیم. از نظر پهپادی هم به همین صورت است و امروز بحمدالله سازنده این تجهیزات هستیم.
- دفاع مقدس امنیت ملی ایران را برای هشتاد سال تضمین کرده است و ما آنقدر قوی شدهایم که حتی قدرتهای بزرگی مثل آمریکا تصور حمله نظامی به ایران را ندارند. بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی حضرت آقا دستور دادند که پایگاه عین الاسد را ظرف مدت کوتاهی با موشک بزنید. آقای ترامپ نیز فرماندهان ارتشش را حاضر کرد که این کار را تلافی کند. آنها استدلال کردند که اگر ما جواب ایران را بدهیم ایران موشکهای خود را آماده کرده است و تمام نیروهای مسلح ما در عراق، کویت و بحرین همگی مورد اصابت موشکهای ایران قرار میگیرد و ما هم نمیتوانیم در مقابلشان ایستادگی کنیم. در حقیقت نیز ما موشکهایمان را آماده کرده بودیم. وقتیکه ایران هواپیمای بدون سرنشین آمریکا را سرنگون و تصرف کرد هم همینطور شد.
- امروز ما آنقدر قوی شدهایم که دشمنان ما مثل آمریکا و صهیونیست حتی تصور حمله به ما را ندارند. البته ما نباید ساده اندیشی کنیم و همیشه بایست برای دفاع خودمان را آماده کنیم. هزینه آماده شدن برای دفاع و هزینه قوی شدن، بسیار کمتر از هزینه یک جنگ جدید است.
- در رابطه با امینت منطقهای، به فضل الهی تجارب هشت سال دفاع مقدس به یک مجموعهای به عنوان جبهه مقاومت منتقل شد. در سال ۶۱ که ما عملیات خرمشهر را انجام دادیم، رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد و ما رفتیم و حزب الله لبنان را تشکیل دادیم. پس از تشکیل حزب الله لبنان، نیروی قدس سپاه و در مسأله داعش، ما تجارب دفاعی خودمان را در غالب مدافعین حرم و در غالب مستشاری به سوریه منتقل کردیم. بیش از هفتاد هزار نیروی مردمی در سوریه با مستشاری ایران در کنار ارتش سوریه بر علیه داعش سازماندهی شد و داعش شکست خورد.
- البته نیروهایی از سایر کشورها همچون فاطمیون، زینبیون و حزب الله لبنان نیز برای کمک آمدند و ائتلاف و نقشهای که آمریکاییها، دستگاههای اطلاعاتی انگلیس، موساد اسرائیل و پولهای کلانی که برخی از کشورهای عربی برای تجهیز داعش هزینه کردند، همگی نقش بر آب شد.
- بنابراین فلسفه داعش و اینکه داعشی ها بتوانند سوریه و عراق را سرنگون کنند، با تشکیل هفتاد تا هشتاد هزار نیروی مردمی در سوریه و با تشکیل بیست تیپ حشدالشعبی در عراق در کنار ارتش عراق و سوریه با شکست مواجه شد. اگرچه سوریه و عراق هر کدام بالای دویست میلیارد دلار خسارت دیدند ولی حکومت بشار اسد و حکومت عراق حفظ شد.
- تجربه دفاع مقدس باعث امنیت لبنان و سوریه شد یعنی در حقیقت به ارتشهای این دو کشور کمک کرد. بنابراین ما میتوانیم بگوییم که ادامه دفاع مقدس شکلگیری جبهه مقاومت است. این تجربه حتی بر نیروهای مبارز فلسطینی همچون گروه جهاد اسلامی و گروه حماس نیز تأثیرگذار بود. صهیونیستها هیچ وقت تصور نمیکردند که در مقابل حزب الله لبنان، حماس یا جهاد اسلامی شکست بخورند ولی واقعیت این است که آنها شکست خوردهاند.
- واقعیت این است که اگر ما امروز استقلال و امنیت داریم، اگر قدرت منطقهای ایران در تأمین صلح و امنیت پایدار برای همه ملتها شناخته شده است، در سایه سار آن عزتی است که شهدا رقم زدهاند.
- در حقیقت هشت سال دفاع مقدس با حضور نیروهای رزمنده ارتش و سپاه تکمیل نشد بلکه بیش از دو میلیون نفر نیروی داوطلب، نیروهای مردمی و بسیج در دفاع مقدس شرکت کردند. چون حجم تهدید بالاتر از ظرفیت ارتش و سپاه بود حضرت امام (ره) مردم و جوانان را برای دفاع از سرزمین و میهن خویش فراخواند. نیروهای مسلح حدود پانصد الی هفتصد هزار نفر از جمعیت سه میلیون نفری حاضر در جنگ بودند.
- از جمعیتی که عرض کردم حدوداً پانصد هزار نفر دانش آموزان دبیرستانی بودند. ما حدود سی و شش هزار شهید دانش آموزی و بیش از پنج هزار شهید دانشجو داریم. دانشجوها هم رزمنده و هم فرمانده بودند اکثر فرماندهان ما همچون شهید مهندس باکری و یا شهید حسن باقری همه تحصیل کرده بودند.
- ما امروز هر چه که داریم مدیون فداکاریهای بزرگ شهداست. امنیتی که امروز داریم در سایه خون شهداست. بایست ببینیم الگوهای ما، اخلاق ما، رفتار ما با شهدا چه نسبتی دارد.
- پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ این بزرگترین جنگی است که در اروپا وجود دارد. همانطور که میدانید روسیه یک کشور اوراسیایی است. هفده میلیون کیلومتر وسعت دارد. در قسمت شمالی دریای خزر رشته کوهی به نام اورال وجود دارد. شرق رشته کوه اورال قسمت آسیایی روسیه و غرب اورال قسمت اروپایی روسیه است. قسمت اروپایی روسیه چهار میلیون کیلومتر وسعت دارد ولی هفتاد درصد از جمعیت روسیه، صنعت، ثروت و قدرتش در همین قسمت است.
- این جنگ بزرگترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم در اروپاست. شروع کننده این جنگ از نظر من و از نظر بسیاری از صاحب نظران، آمریکاییها بودند. آمریکاییها در اوکراین یک کودتای مخملی به راه انداختند و رئیس جمهور دست نشانده خود را در این کشور بر مسند قدرت نشاندند. آنها هم میخواستند اوکراین را به اتحادیه اروپا ملحق کنند و هم او را عضو ناتو کنند که اگر این اتفاق میافتاد و اوکراین تحت تسلط ناتو و آمریکا قرار میگرفت به این دلیل که فاصله کیف تا مسکو کمتر از چهارصد کیلومتر است، امنیت ملی روسیه به خطر میافتاد و طبیعتاً روسیه برای امنیت ملی خود میبایست واکنش نشان میداد.
- بخش زیادی از استانهای هم مرز اوکراین با روسیه، حدوداً بالای پنجاه درصدشان روس زبان هستند و از نظر نژادی نیز روس هستند. در حقیقت روسیه از امنیت ملی خود دفاع کرد و از طریق استانهایی که تصرف کرده یک حائل به وجود آورده است. روسها اهداف دیگری هم دارند؛ آنها دسترسی اوکراین به دریای آزوف را قطع کردهاند و از طریق استانهایی که گرفتهاند از راه زمینی به شبه جزیره کریمه راه پیدا کردند. ممکن است در آینده با گرفتن چند استان دیگر مثل خرسون یا اودسا بتوانند دسترسی اوکراین به دریای سیاه را نیز قطع کنند تا اوکراین محصور در خشکی باشد.
- بیست سال گذشته چینیها بر قدرت اقتصادی خود و روسها نیز بر قدرت نظامی خود افزودند ولی آمریکاییها پس از شکستهای راهبردی که در افغانستان، عراق و سوریه خوردند، متوجه شدند که مشکل اصلی آنها عراق و افغانستان نیست بلکه چین با قدرت اقتصادی اش، بزرگترین مشکل آنهاست. در سال ۲۰۱۲ میلادی آقای اوباما در سند امنیت ملی خودشان اعلام کرد که ما باید آرام آرام خلیج فارس را رها کنیم و به سمت شرق آسیا و به کنترل چین بپردازیم. آقای ترامپ و بایدن هم همین استراتژی را دنبال کردند. آمریکاییها گفتند ما به طور همزمان نمیتوانیم هم با روسیه و هم با چین بجنگیم پس زمانی که روسها را دچار انزوای سیاسی و تحریم کردیم و روسیه ضعیف شد، پس از آن به سراغ چینیها میرویم. بنابراین این یک جنگ استراتژیک بین آمریکا و روس است.
- ایران در جنگ اوکراین یک نوع بیطرفی فعال را برگزیده و هیچگونه کمکی تاکنون نکرده است. مردم اوکراین در حال کشته شدن هستند و جمهوری اسلامی ایران با هر نوع کشتار انسانها مخالف است. ایران کمک نظامی به دو طرف درگیر در جنگ نکرده است. این یک اصل مهم است که ما متناسب با شرایطی که در سطح بین المللی وجود آمده اولاً هیچ نوع مشارکتی نداشته باشیم، ثانیاً به امنیت و منافع ملی خودمان پایبند باشیم، تاکنون نیز همین مسیر را در پیش گرفتهایم.
- پیش بینی آینده بسیار مشکل است ولی هر جنگی بالاخره به پایان میرسد. به نظر من یک منطقه حائل به وجود خواهد آمد یعنی استانهایی که روسیه تصرف کرده است به عنوان جمهوریهای خود مختار بین روسیه و اوکراین قرار خواهند گرفت و به نظر میرسد که هر دو طرف به صلح و توافق احتیاج دارند. برنده این جنگ کارخانجات اسلحه سازی غرب و برخی از کشورها برای خرید نفت ارزان از روسیه هستند.