مهدی چمران، برادر شهید، رئیس بنیاد شهید چمران و رئیس شورای اسلامی شهر تهران، در همین رابطه گفت وگویی انجام داده است که در ادامه می خوانید:
وقتی به زندگی و شخصیت شهید دکتر چمران نگاه میکنیم متوجه میشویم ایشان به خوبی میان برخی ویژگیها که شاید به نوعی متضاد به نظر برسند جمع و پیوند ایجاد کرده بود که نمونه بارز آن انقلابیگری با عقلانیت و آرمانگرایی با واقعگرایی است. درباره این وجه شخصیتی ایشان توضیحاتی بفرمایید؟
دکتر چمران یک انقلابی واقعی بود؛ انقلابی شعاری نبود. یک عده اول انقلاب، انقلابی شعاری بودند که شعار میدادند و بعد هم از انقلاب جدا شدند و راه خود را جدا کردند و حتی بعضی در صف مخالفان انقلاب قرار گرفتند و به جنگ مسلحانه با انقلاب هم برخاستند در حالی که اول انقلاب خودشان را انقلابی یا حتی سوپرانقلابی مینامیدند و شخصیتهایی مانند شهید چمران را متهم به ضد انقلاب بودن یا غیر انقلابی بودن میکردند.
در این وضعیت فردی که روحیات انقلابی را با شعار انقلابی اشتباه گرفته و فقط شعار انقلابی میدهد و اصولا درک درستی از انقلاب ندارد با کسانی که انقلابی واقعی هستند مخالفت میکند، آنها را طرد میکند و حتی به دشمنی با آنها برخیزد. به همین دلیل اوایل انقلاب میبینیم علیه شهید چمران موضعگیریهای بسیار سخت و تهمتهای ناروا و دروغهای فراوانی زده میشود که شهید چمران در واکنش یک نقاشی میکشد که در آن قلبش از شدت این دروغها و تهمتها در حال انفجار است. برای نمونه مکانهایی را در ایران و لبنان آدرس میدادند که برای شهید چمران است و مردم هم که درست نمیشناختند بعضا باور می کردند. اینها روش کار کسانی بود که با انقلابیون واقعی مبارزه میکردند و این دروغها و تهمتها ممکن بود در بین برخی مردم تأثیر بگذارد. بعضی از روزنامهها و افراد نیز همین مسائل را تکرار میکردند بدون اینکه از آن واقعیت چیزی بدانند. از جمله این دروغها مسئله کشتار در روستای «قارنا» (روستایی کردنشین از توابع شهرستان نقده در استان آذربایجان غربی است که در ۱۱ شهریور ۱۳۵۸ درگیریهایی در آنجا رخ داد و دشمنان انقلاب نظام را متهم به کشتار در این جریان میکنند) بود که مطرح میکردند این کشتار توسط کسانی بوده که از دکتر چمران و مرحوم تیسمار ظهیرنژاد، اسلحه دریافت کردند در حالی که اصلا دکتر چمران در طول عمرش نه به قارنا رفته بود و ارتباطی با آنجا نداشت یا میگفتند دکتر چمران «تل زعتر» را در لبنان تسلیم فالانژها کرده که این دروغ شاخدار بسیار بزرگ و باورنکردنی بود زیرا این منطقه اصلا در اختیار دکتر چمران و نیروهایش نبود و در اختیار خود فلسطینیها و لبنانیها بود و سقوط تل زعتر به خاطر خیانت گروههای چپ و کمونیست و همینطور ضعف نظامی نیروهای محاصرهشده بود و این ربطی به شخص نداشت که به دکتر چمران نسبت میدهند اما حوادثی رخ داد که این مسائل را به خوبی روشن و دروغها را افشا کرد که یکی از آنها حوادث پاوه بود که مردم دیدند شهید چمران به پاوه رفته و به تنهایی در کنار بچههای رزمنده کرد محلی و پاسداران و همراه و همگام با آنها تا لحظه پیروزی دشمن میجنگد.
این موفقیت در آن موقع خیلی بزرگ بود به نحوی که حضرت امام(ره) بیانیه زیبایی را در این باره دادند و آنجا بود که مردم اندکی متوجه واقعیت قضایا شدند. این حضور شهید چمران تأثیر زیادی روی مردم گذاشت به گونهای که در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، شهید چمران با وجود آنکه ما کار چندانی برای تبلیغ او نکرده بودیم به عنوان نفر ششم یا هفتم تهران انتخاب شد در حالی که شخصیتهای بزرگی مانند رهبری و مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز حضور داشتند و انتخاب شده بودند.
به عبارتی با روشنتر شدن فضا مردم متوجه شدند این صحبتها علیه شهید چمران تهمت، دروغ و افترا بوده است. شهید چمران یک انقلابی راستین بود و نیازی نداشت خودش را به چهره انقلابی دربیاورد و شعارها و کارهای تند به اسم انقلابی انجام دهد.
درباره جمع شدن سه ویژگی ایمان یا عرفان، جهاد و علم در شخصیت ایشان بفرمایید که در هر سه جبهه بسیار برجسته بودند؟
بله؛ واقعا اینها عجیب است. خود شهید چمران هم در یکی از دستنگاشتههایش بیان میکند از اینکه این صلابت در کنار این لطافت چگونه جمع شده در تعجب است. او طبع لطیفی داشت و یک هنرمند لطیفطبع در نقاشی، عکاسی و سخنوری و نگارش بود. این طبع لطیف هنری در کنار روحیه عرفانی او بود. البته این عرفان شهید چمران با تصور بعضی از ما از عرفان و سیر و سلوک تفاوت دارد و سیر و سلوکهای او حرکتهای واقعی جهادی و عرفان عملی بود نه اینکه فقط در گوشهای بنشیند و چلهنشینی کند. او این عرفان را امیرالمؤمنین علی(ع) آموخته بود ولذا در بین مردم و همه جا حضور داشت.
در حوزه علم هم او از یکی از بزرگترین دانشگاه جهان، با عالیترین درجات فارغالتحصیل شده بود و تز او حرکت جدیدی در آن رشته علمی به وجود آورد و تأثیرات فراوانی حتی در زندگی مردم گذاشت و جزو تزهایی بود که به عنوان تز برتر شناخته شد و شاید اگر او نفر اول در آن رشته نبود نفر دوم بود.
شهید چمران علاوه بر همه اینها دارای یک بعد و قدرت مدیریتی بود که شیوه مدیریت و سازماندهی او در آمریکا، ایران قبل از انقلاب، مصر و لبنان قابل مشاهده است که پایهگذار مقاومت اسلامی و آغازگر نبرد مسلحانه جدی، نه شعاری، با اسرائیل بود و اولین تانکهای اسرائیل را در جنوب لبنان در منطقه «تل مسعود» نزدیک «بنت جبیل» منفجر کرده و آنها را وادار به عقبنشینی میکنند. او این نظم و سازماندهی و مدیریت را در دوران دفاع مقدس با تشکیل ستاد جنگهای نامنظم و به نوعی با یک مدیریت مردمی نشان داد. علاوه بر اینها میتوان بعد عبادی و خلوص ایشان را میتوان در کنار مجموعه ابعاد و ویژگیهای ذکر شده قرار داد.
یکی از آسیبهای کشور این بوده که شعار «سیاست ما عین دیانت ماست» یا سیاست اخلاقمدارانه کمتر در بین مسئولان دیده میشود و حب و بغضهای جناحی بر رویکردهای اخلاقی در سیاست غلبه دارد اما شهید چمران را به واقع میتوان نمونه و الگوی یک سیاستمدار اخلاقی دانست. ایشان چگونه این ویژگی را در خود ایجاد کردند و در عین سیاستمدار بودن اسیر سیاستبازیها نشدند؟
او همه این حرکتها را برای خدا انجام میداد، نه چیز دیگری. وقتی انسان بخواهد خالصانه و بیریا برای خدا کار کند دیگر معنی ندارد که سیاستزده شود و به گروه و دسته خودش فقط فکر کند و دچار گروهگرایی و حزببازی و نظایر این کشمکشهای سیاسی شود. شهید چمران فراتر از این مسائل بود و هر جایی احساس میکرد که حتی دوستانش اشتباه میکنند یا جلوی اشتباه را میگرفت یا راهش را جدا میکرد که این را به کرات شاهد بودیم.
او واقعا بر این اعتقاد بود که برای خدا کار میکنیم و هر کسی در این مسیر سخنی یا عملی انجام میدهد که ممکن است درست یا غلط باشد؛ اگردرست بود باید تأیید کنیم و اگر غلط بود باید آن را هم بیان کنیم حتی اگر از سوی دوستان ما باشد.
ابتدا این نقد را به رسانهها وارد میکنم که در سالروز شهادت یا وفات شخصیتها به سراغ معرفی آنها میروند. به نظر شما درست معرفی نکردن یا به حاشیه رفتن این شخصیتها تا چه اندازه وجود چنین شخصیتهایی را در انقلاب برای نسل جوان باورناپذیر میکند؟
همانطور که فرمودید رسانهها مسئولند در این زمینه فعال باشند، به خصوص رسانههایی که رنگ و بوی دینی و مذهبی دارند و فراتر از دستهبندیهای سیاسی و جناحی هستند. البته بخشی از کوتاهیها در معرفی شهید چمران به خاطر همین مسائل و دیدگاههای سیاسی است. شاید برای عدهای جالب نباشد که از شخصیتی صحبت کنند که در عین حال که قابل تمجید و تعریف است اما نباید بزرگ شود و خیلی روی آن بحث کنند. زیرا او شخصیتی است که از سیاستزدگی پرهیز میکند و خودش میگوید من از سیاستپیشگان حرفهای متنفرم و آنها را تأیید نمیکنم. کسانی هم که در جامعه امکانات و اختیاراتی دارند شاید دوست نداشته باشند یا نخواهند یا برای آنها جالب نباشد از حقیقت و واقعیتی سخن بگویند که موضع سیاسی آنها را تقویت نمیکند.
یعنی معرفی بیشتر شخصیتهایی مانند شهید چمران فاصله آنها را با برخی مسئولان امروز کشور مشخص میکند؟ در واقع میتوان شهید چمران و شخصیتهایی نظیر ایشان را میتوان به منزله یک محک مسئول تراز انقلاب دانست؟
شهید چمران واقعا میتواند محکی برای سایرین باشد و میتوان افراد با ادعاهای زیاد را با ایشان و امثال ایشان محک زد که واقعا در مسیر خدا هستند یا نیستند. ایشان واقعا الگوی اخلاقی برای همه مردم نه فقط مسئولان هستند تا همه بدانند میتوان با ملاطفت و مهربانی حتی با کسانی که تفکرات متضادی با ما دارند رفتار کرد و پایبند به اصول، آرمانها و ارزشها هم بود.
در واقع ما میتوانیم در روابط با همدیگر صمیمی و مهربان و در عین حال منطقی باشیم و این درسی است که میتوان از شخصیت و سلوک رفتاری شهید چمران در زندگی خانوادگی، اجتماعی و سیاسی آموخت و آن را عملی کرد.
در پایان اگر خاطرهای از ایشان دارید بفرمایید.
ایشان شخصیتی بود که حتی میگفت نمیتوانم به دشمنی که میخواهد من را از پای دربیاورد، حمله کنم یا خودش بیان میکرد نمیتوانم یک مورچه را بیازارم. به یاد دارم وقتی که کوچک بود در حیات خانه ظرف غذا گذاشته بودیم و مورچهها داخل ظرف رفته بودند و برادران من میخواستند مورچهها را از ظرف بیرون بیندازند اما او میگفت اینها گناه دارند و میمیرند و باید به نحوی این مورچهها را از ظرف خارج کنیم که سالم بمانند.
واقعا شهید چمران روحیه بسیار ظریف و لطیفی داشت که اصلا با تصور انسان از یک رزمنده و فرمانده نظامی با آن صلابت و قدرت، تطابق ندارد و همانطور که گفتم خود شهید چمران هم میگفت من از این روحیه خودم در تعجب هستم که کسی که نمیتواند موری را بیازارد اما در مقابل دشمن با قدرت و صلابت میایستد.