به گزارش مدارا، بخشی از مصاحبه را می خوانید.
سیاست خارجی دولت رئیسی چه تفاوتهایی با سیاست خارجی دولت روحانی کرده است؟
دولت آقای رئیسی تازه کار خود را آغاز کرده است. باید حداقل یکسال بگذرد تا بتوان تفاوتهای عملی را مشاهده کرد. منتهی در این مــدت کوتاه شاهد امتداد در مهمترین مسائــل سیاســت خــارجی بودهایم. مورد اول برجام اســت. دولت آقای رئیسی اعلام کرده که بــه بــرجام متعهد است. در مورد کلیــت برجام، سیاست هردو دولت یکی است و آن هم اجرای درست، کامل و بدون تغییر متن فعلی برجام است. بعد از خــروج ترامپ از برجام و روی کار آمدن بایــدن، دولت آقای روحانی اعلام کرد درمورد احیای برجام، مذاکره مستقیم با آمریکا نخواهد داشت و با اروپا و روسیه و چین گفتوگوی مستقیم خواهد داشت. دولت آقای رئیسی هم اعلام کرده که همین فرمت را در مورد گفتوگوهای برجامی ادامه خواهد داد. بنابراین بعد از خروج ترامپ، دو دولت آقایان روحانی و رئیسی مخالف مذاکره مستقیم برجامی با آمریکا بودهاند.
مورد مهم دوم گفتوگو با عربستان است. به منظور بهبود روابط دوکشور، دولت آقای روحانی سه دور گفتوگو با عربستان در بغداد انجام داد که دولت آقای رئیسی هم دورچهارم را برگزار کرد. سیاست هر دو دولت، ترمیــم روابط با عربستان و کشورهــای عــربی همسایه بوده است.
سومین موضوع مهم عضویت ایران در پیمان شانگهای بود که پروسه درخواست ایران برای عضویت، پانزده سال پیش و از زمان دولت آقای احمدی نژاد آغاز شده بود و در دوران دولت آقای روحانی نهایی شد که توسط آقای شمخانی در ماههای آخر دولت روحانی هم رسما اعلام شد. نشست سران سازمان شانگهای در دوره دولت رئیسی برگزار که مراحل پروتکلی و امضاء عضویت ایران نیز نهایی و قطعی شد. هر دو دولت درمورد عضویت ایران در سازمان شانگهای، نیز یک سیاست داشتهاند.
اما موضوع مهم جدید تشنجی است که اخیرا در روابط با آذربایجان ایجاد شده که مسبب آن دولت آذربایجان بود نه دولت رئیسی. منتهی دولت رئیسی سعی نموده که این تشنج را مهار و روابط حسنه ایران با همسایگان شمالی را احیاء کند. سیاست هر دو دولت آقایان روحانی و رئیسی، روابط حسنه با کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی بوده است.
شاید تنها تحول جدید در دوره دولت رئیسی، سلطه طالبان بر افغانستان است که دولت ایشان سیاست احتیاط و خویشتنداری همراه با همکاری را در برخورد با طالبان اتخاذ کرده که باید منتظر تحولات بعدی افغانستان و نتیجه این راهبرد بود.
آیا تیمی که رئیسی در وزارت خارجه به کار گرفته از توانایی مدیریت چالشهای بینالمللی ایران برخوردار هستند و متناسب با شرایط فعلی انتخاب شدهاند؟
سیاستهای هستهای کشور در شورایعالی امنیت ملی و نهایتا توسط مقام معظم رهبری اتخاذ میشود. مذاکره کنندگان هستهای هم خارج از این رویه انتخاب نمیشوند. از زمان آغاز بحران هستهای در سال ۱۳۸۲، شاهد تیمهای مختلف مذاکره کننده هستهای در دولت های مختلف بودهایم. طبیعی است که در دولت رئیسی هم شاهد وزیرخارجه و تیم هستهای جدید باشیم. از نظرم، موضوع بحران هسته ای یک موضوع ملی است که همه جناحهای سیاسی با هر سلیقهای باید به مذاکره کنندگان هستهای کمک کنند تا این بحران به بهترین وجه ممکن مدیریت شود. تضعیف مذاکره کنندگان هستهای، یک خودزنی ملی است. من از زمانی که خود یکی از مذاکره کنندگان هستهای بودهام، همیشه مخالف تضعیف تیم مذاکره کننده هستهای بوده و اکنون هم مخالف تضعیف تیم جدید هستهای به مدیریت آقایان امیرعبداللهیان و باقری هستم و همیشه هم اصرار داشتهام که بهرغم دیدگاههای متفاوت، باید حامی مذاکره کنندگان باشیم و اگر هم نقطه ضعفی دارند، با حمایت و کمک به آنها سعی کنیم نقاط قوت را تقویت و ضعفها را کاهش دهیم.
اخیرا در توئیتی نوشتید «وقتی سایه آدمهای کوچک در حال بلند شدن است، آفتاب آن سرزمین دارد غروب میکند». برخی در محافل سیاسی داخلی، این مطلب شما را مرتبط با مذاکرات برجامی و دولت آقایرئیسی دانستند.
من درتوئیت خود توضیح دادم که این جمله منسوب به سقراط است و ربطی به هیچ فرد و دولت و جریان سیاسی و هیچ کشور خاصی هم ندارد. بسیاری از اوقات من جملات قصار پیامبر(ص)، ائمه معصومین(ع) و بزرگان تاریخ را توئیت میکنم. منتهی متاسفانه اوضاع داخلی کشور ما به حدی سیاسی و جناحی شده که چنین برداشتهای ناصحیحی متداول شده است. البته درخارج هم برخی همین اشتباه را کردند و فکرکردند منظور من ترامپ و افول آمریکاست و برخی هم گمان کردند منظور من طالبان و افول بیشتر افغانستان است درحالی که منظورم هیچ کشور یا فردی نبود و نیست.
شاهد مثال هم اینکه قبل از انتخابات ریاست جمهوری، رسانههای صهیونیستی و غربی جنجال عظیمی علیه آقای رئیسی راه انداخته بودند. همان زمان و حتی قبل از انتخابات، مقالهای در یکی از رسانههای بین المللی در رد جوسازیهای بین المللی علیه آقایرئیسی منتشرکردم. حتی در دوره ریاست جمهوری آقای احمدینژاد هم درهر نشست بین المللی که به ایشان توهین میکردند، من با توهین کننده برخورد میکردم و تحمل نمیکردم که یک خارجی به رئیسجمهور ایران توهین کند؛ هرچند آن رئیس جمهور من را قبول نداشته باشد. از نظر من موفقیت هر رئیس جمهور و دولت ما، موفقیت ایران و مردم ایران است و شکست آن هم شکست ملی است و نه شکست جناحی.
آیا دولت رئیسی با نگاه به شرق میتواند بدون در نظر گرفتن ارتباط با غرب به اهداف خود که عمدتا نیز اقتصادی است دست پیدا کند؟
روابط ایران با چین و روسیه بسیار مهم است و ضروری است که در بالاترین سطح ممکن گسترش یابد. منتهی برای پکن و مسکو، روابط با آمریکا مهمتر از روابط با ایران است و منافع ملی آنها ایجاب میکند که روابط با واشینگتن را فدای روابط با تهران نکنند. دولت روسیه کتمان نکرده که روابطش با ایران استراتژیک و راهبردی نیست اما روابطش با اسرائیل استراتژیک و مدافع امنیت اسرائیل است. معاون وزیر خارجه روسیه اعلام کرد که مسکو خود را به تضمین امنیت اسرائیل متعهد میداند. در حقیقت این مهمترین چالش بعدی سیاست خارجی دولت رئیسی است. اگر دولت ایشان بتواند در وضعیت ادامه خصومت در روابط ایران با آمریکا و غرب، یک روابط استراتژیک و جامع به معنی واقعی و عملی بین ایران و بلوک شرق به رهبری چین و روسیه برقرار کند، این دومین پیروزی وبن بست شکنی جدید در روابط خارجی ایران خواهد بود.
چرا دولت رئیسی تلاش میکند با مذاکــره و رایزنی با کشورهای اروپایی بــهاستقبال مــذاکـرات هستهای برود؟ آیا بهتــر نیـست مذاکرات به سمتی حرکت کنــد که ایران و آمریکا بدون واسطه با هم گفت وگو کنند؟
دولت رئیسی هم مثل دولت روحانی باید تابع تصمیمات حاکمیتی باشد. عدم مذاکره مستقیم با آمریکا یک تصمیم حاکمیتی است. در غیاب مذاکره مستقیم با آمریکا، دولت رئیسی و هر دولت دیگری باید با اروپا و چین و روسیه مذاکره کند. هرچند ایران اعلام کرده که به اروپا اعتماد ندارد، اما مذاکره مستقیم با اروپا منع نشده است. به هرحال این موضوع هم یک چالش مهم برای دولت آقای رئیسی است چون تحریمهای یک جانبه هستهای و غیر هستهای آمریکا، مانع اصلی اجرای برجام است و تصمیم آن هم دست آمریکاست و نه اروپا.
مذاکرات ایران با اروپا و روسیه و چین و درغیاب آمریکا از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۹۱ به نتیجه نرسید تا اینکه نظام جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۱ و در اواخر دولت آقای احمدینژاد، تصمیم گرفت وارد مذاکره مستقیم با آمریکا شود. مذاکرات مستقیم با آمریکا در اواخر دولت احمدینژاد و در دولت روحانی، باعث شد که روی برجام توافق شود. ایران به تعهدش عمل کرد و دولت ترامپ برجام را پاره کرد. اکنون اگر دولت آقای رئیسی بتواند درغیاب مذاکره مستقیم با آمریکا و از طریق مذاکرات با پنج کشور دیگر، برجام را بهطور کامل احیاء کند و آمریکا را متعهد به اجرای کامل ودرست برجام کند، در واقع این سومین پیروزی و بنبست شکنی بزرگ دولت آقای رئیسی در روابط خارجی خواهد بود.
براساس اظهارات باقری کنی ایران قصد دارد از جایی که مذاکرات به بن بست رسیده مذاکرات را آغاز کند. آیا این رویکرد میتواند ایران را به اهداف خود برساند؟ مهمترین چالشهای امروز مذاکرات هستهای چیست؟
به نظر من مذاکره کنندگان هستهای دولت آقای رئیسی با هشت چالش مهم مواجهاست که تیم هستهای آقای روحانی هم با همین هشت چالش مواجه بود.
چالش اول اینکه تیم های مذاکره کننده ما، درمورد رفع تحریمهای ثانویه مرتبط با برنامه هستهای مذاکره میکنند و نه تحریمهای اولیه و تحریمهای مرتبط با سایر موضوعات. تازمانی که تحریمهای اولیه و تحریم های آمریکا مرتبط به سایر موضوعات مثل تروریسم و حقوق بشر و موشک و منطقه ادامه داشته باشد، عادی سازی روابط اقتصادی ایران با جهان با مانع موجه خواهد بود چون شرکتها و بانکهای بین المللی بزرگ نگران تحریمهای چند لایه و پیچیده و مجازاتهای آمریکا خواهند بود. ایران نخواهد توانست از منافع اقتصادی برجام بهطور کامل و صددرصدی بهره مند شود.
چالش دوم اینکه در قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمهای مجلس در موضوع هستهای، نیزرفع کامل تحریمها از جمله هستهای، نظامی، حقوق بشری و امثال آن مطرح است. لغو همه تحریمهای هستهای و فراهستهای به مذاکرات هستهای و فراهستهای نیاز دارد درحالی که مذاکره کنندگان هستهای ما، صرفا مجاز به مذاکره درمورد موضوع هستهای هستند.
چالش سوم خواست ایران درمورد «لغو»تحریمها به جای «تعلیق» آنهاست. درحالیکه لغو تحریمهای اصلی آمریکا در اختیار کنگره است و اکثریت کنگره آمریکا در دوره اوباما و ترامپ با اصل برجام مخالف بودند و امروز هم برجام درکنگره آمریکا رای کافی نخواهد داشت. ضمن اینکه قانون کاتسا کنگره آمریکا مصوب اوت ۲۰۱۷ نیز مانع رفع تحریمهای غیرهستهای است.
چالش چهارم اینکه روسیه و چین و اروپا خواهان حفظ توافقات و پیشرفتهای حاصله درشش دور مذاکرات هسته ای دوره قبل با آقای عراقچی هستند و برآن تاکید دارند.
چالش پنجم این است که ایران از آمریکا تضمین میخواهد که به برجام پای بند خواهد ماند. مذاکره کنندگان آمریکایی اختیار تصمیم گیری درمورد اختیارات رئیس جمهور بعدی را ندارند. ممکن است دولت بایدن هم قول دهد که در دوره دولت خودش، به برجام پایبند خواهد بود، اما ایران نباید روی این قول حساب کند چون کنگره آمریکا ممکن همان تحریمها را تحت عنوان حقوق بشر و تروریسم اعمال کند. البته مذاکره کنندگان ایران هم نمیتوانند تضمین کنند که ایران برای همیشه به برجام پای بند خواهد بود چون هر مجلس و دولت بعدی ممکن است سیاست متفاوتی داشته باشد.
چالش ششم رفع تحریمهای تسلیحاتی ایران است. طبق برجام و قطعنامه ۲۲۳۱، تحریمهای تسلیحاتی ایران دراکتبر سال گذشته برداشته شد اما دولت ترامپ زیر بار نرفت. حالا باید دید که تیم مذاکره کننده جدید ما موفق خواهد شد که دولت بایدن را قانع کند تا دستورات اجرائی روسای جمهور قبلی درمورد رفع تحریم های تسلیحاتی ایران را لغو یا تعلیق کند.
چالش هفتم هم مسائل منطقه است. واقعیت این است که تشدید تخاصمات ایران و آمریکا، ایران و عربستان؛ ایران و اسرائیل در مورد بحرانهای منطقهای، یکی از عوامل مهمی است که اجرای درست برجام را تحت تاثیر قرار داده و خواهد داد.
هشتمین چالش مربوط به راستی آزمایی رفع تحریمهاست. ایران تاکید دارد که آمریکا باید اول تحریمها را بردارد، ایران راستی آزمایی کند تا بعد به برجام برگردد. آمریکا هم عکس این روند را میخواهد. روسیه و چین و اروپا هم اقدام همزمان میخواهند. این معضل هم یک چالشی است که به سادگی قابل حل نخواهد بود. برای رفع این معضل، در مقاله اخیر در میدل ایست آی پیشنهاد کردم که دولت رئیسی، لیستی از پروژههای مهم و اساسی مورد نظر ایران را روی میزمذاکرات هستهای بگذارد و از دولت بایدن آمریکا بخواهد که مجوز اوفک و وزارت خزانهداری آمریکا را صادرکند. تصور کنید که دولت آقای رئیسی ۲۰۰میلیارد دلار پروژههای زیر بنایی در زمینههای مختلف را روی میز مذاکرات هستهای بگذارد. اگر دولت بایدن مجوز اوفک داد که سایر کشورها در طول چند سال آینده در زمینه پروژههای کلان با ایران همکاری خواهند کرد. اگر هم آمریکا هم مجوز اوفک نداد، که این عملیترین راه راستی آزمایی فوری است.