به گزارش سایت خبری مدارا؛ روزنامه جوان نوشت: این روزها و به موازات فرا رسیدن سالروز درگذشت مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی، جماعتی از ابواب جمعی او مدعی شدهاند که نامبرده در شرایط فتنه یا اختلاف، در پی آرام کردن فضای کشور یا فرونشاندن التهابات بود!
موضوع سخن در باره رفتارسنجی هاشمی رفسنجانی در وقایع پس از انتخابات ۸۸ و میزان تلاش وی برای فروکاستن از تفرقه و کشمکش است. گرچه به ظاهر این اتفاق، از مناظره محمود احمدینژاد با میرحسین موسوی آغاز شد، اما علیالاصول پیش از مناظره نیز هاشمی رهبری کلان تبلیغات انتخاباتی موسوی را پذیرفته بود. این امر موجب میشود تا بپذیریم که حتی اگر احمدینژاد بر خلاف توصیه رهبری،به هاشمی و فعالیتهای اقتصادی فرزندانش نیز اشاره نمیکرد، او باز هم یک طرف دعوای انتخابات میشد، چنانکه عباس سلیمی نمین،پژوهشگر تاریخ معاصر ایران بر این باور است:
«آقای احمدینژاد در مناظره، از تخلفات برخی از اعضای خانواده آقای هاشمی نام برد. البته موسوی هم از برخی دولتمردان دولت نهم اسم برد، اما صحبتهای او ایجاد تنش نکرد، چراکه افرادی که موسوی از آنها نام برد، پشت سرشان تشکیلاتی وجود نداشت، اما این بهانهدهی آنجایی جدی شد که آن نامه از سوی آقای هاشمی رفسنجانی خطاب به رهبری منتشر شد. به طور مسلم جامعه میتواند از آقای هاشمی سؤال کند، فرض کنیم که شما مظلوم واقع شدید و آقای احمدینژاد هم نسبتهای ناروایی به خانواده شما داد، اما آیا خانواده شما مهمتر است یا مصالح کشور؟ قطعاً پاسخ مصالح کشور است، اما در این آزمون آقای هاشمی چه چیزی را ترجیح داد؟ بر فرض اینکه همه فرزندان آقای هاشمی در فعالیت اقتصادی پاک و منزه باشند و ایرادی هم به آنها وارد نباشد، ایشان میتوانست پس ازانتخابات این مسئله را پیگیری کند.این خانواده از امکانات و رسانههای مختلف برخوردارند و پاسخ دادن به یک اتهام،برایشان چندان دشوار نیست،اما آقای هاشمی پیش از انتخابات نامهای خطاب به رهبری نوشت که این نامه چند کارکرد داشت. کارکرد اول آن این بود که به معاندین نظام نشان داد، تنشهای انتخاباتی از سطح نامزدها به بالاترین سطح مدیریتی کشور رسیده است.
ایشان به بهانه و با پوشش دفاع از خانواده، این اقدام را صورت داد، اما نتیجه آن پر هزینه کردن چرخش قدرت بود، در حالی که باید این نامه را خطاب به احمدینژاد یا قوه قضائیه مینوشت و این موضوع ربطی به مقام معظم رهبری نداشت. یکی از خطاهای استراتژیک آقای هاشمی این بود که به دشمن آگاهی داد شکافی که در جامعه در زمان انتخابات ایجاد شده، فقط بین نامزدها و احزاب نیست و بین او و رهبری نیز مسائلی بروز کرده است. حضرت امام (ره) راست میگفتند که اگر بین شما مشکلی ایجاد شود، کشور دچار مشکل خواهد شد. یعنی امام این موضوع را پیشبینی کرده بودند و توصیه داشتند بهگونهای عمل کنید تا دشمن سوءاستفاده نکند، هرچند اختلاف فکری امری عادی بود. به هر حال آقای هاشمی میدانست که رهبری مخالف این حرکت بوده، اما نوک پیکان این نامه را متوجه ایشان کرد که این ظلم است. منطق چنین نامهای قابل فهم نیست، مگر اینکه بپذیریم که هاشمی به دنبال مظلومیت فرزندان خود نبوده، بلکه خواستار توقف چرخش قدرت بوده است. اگر این نکته را بپذیریم که البته قرائن هم آن را اثبات میکند که هاشمی عدم تمایل خود را به چرخش قدرت نشان داده بود. این عدم اعتقاد را اطرافیان ایشان هم در محافل خصوصی یا محافل عمومی، درباره تغییر قانون اساسی مطرح کرده بودند….»