زن دستفروش گفت: دیروز کنار متروی مولوی، مأمور شهرداری تمام جنسها و داروندارم را با خودش برد. من حتی بساط هم نکرده بودم، هیچ راهبندانی نداشتم و فقط یک جنس را از داخل نایلونی بیرون آورده بودم که به یک مشتری تلفنی نشان دهم. مأمور شهرداری بساطم را از دستم کشید. وقتی اعتراض کردم و گفتم که به خدا باید اجاره خانه بدهم، کلام زشت و زنندهای گفت و رفت. از دیروز همه جا رفتم. از مأمور مترو و کارکنان منطقه از شهرداری پرسوجو کردم. هیچکس سراغی از جنسهایم ندارد.