غلامحسین اسماعیلی، رئیس دفتر رئیس جمهور در دولت مرحوم رئیسی گفت: جلیلی گفته بود وارد مناصب دولتی نمیشوم؛ شاید به کمتر از ریاست جمهوری قانع نبود. در دعوت به همکاری مطلق با دولت، موضع آقای جلیلی این بود که در بیرون دولت هر کاری از من ساخته باشد انجام میدهم. ولی وارد مناصب دولتی نمیشوم.
به گزارش سایت خبری مدارا: خبرآنلاین نوشت: یک سال و یک روز پیش همین موقع بود که اعلام شد هلی کوپتر حامل رئیس جمهور سقوط کرده است؛ او که انتظار میرفت دست کم چهار سال ریاست قوه مجریه را در ید خود داشته باشد، فقط اندکی بیشتر از مدت ریاستش بر قوه قضاییه، ریاست قوه مجریه را بر عهده داشت.
اگرچه رئیس جمهور فقید به واسطه سوابقش از ابتدای انقلاب تا لحظه پرواز ابدی، نیازی به معرفی بیشتر ندارد اما به بهانه سالروز حادثه ۳۰ اردیبهشت ماه، از غلامحسین اسماعیلی رئیس دفتر رئیس جمهور در دولت مرحوم رئیسی دعوت کردیم تا ضمن روایت از سفر آخر هیات دولت وقت به استان آذربایجان شرقی، از نحوه نگاه ابراهیم رئیسی به اداره کشور نگاهی بیندازیم.
اسماعیلی در این گفتگو ابهامات مطرحشده در رسانهها درباره احتمال دست داشتن اسرائیل در حادثه سال قبل را رد میکند و در ارتباط با هشدارهای امنیتی در خصوص وضعیت آب و هوا نیز توضیح میدهد.
برخلاف بسیاری از نظرات، اسماعیلی معتقد است: “شهید رئیسی نسبتش با یک جریان سیاسی در کشور بیشتر بود. قابل کتمان نیست. اما رفتار شهید رئیسی بیانگر دیدگاه سیاسی واقعا تعادلی ایشان بود. “
اسماعیلی در بخشی از این گفتگو از تلاشهای رئیسی برای احیای برجام با رعایت قانون راهبردی مجلس سخن گفته و تأکید میکند که موانع اصلی، نه اراده رئیسی، بلکه کارشکنیهای خارجی و حوادث داخلی به تعبیر او “اغتشاشات” بود.
شایعه انتخاب سعید جلیلی به عنوان معاون اول رئیس جمهور، برخی اختلافات بین محسن رضایی و محمد مخبر، میزان حضور جمیله علم الهدی همسر رئیس جمهور فقید در تصمیمات دولت از دیگر موضوعاتی بود که اسماعیلی به آنها پاسخ داده است.
مشروح گفتگوی غلامحسین اسماعیلی را در ادامه بخوانید؛
*****
* شما سالها است که با آقای رئیسی ارتباط داشته اید و به ایشان نزدیک بوده اید. چند سال ایشان را میشناختید و ارتباط شما با ایشان چگونه شکل گرفت؟
بدو شناخت من از آقای رئیسی به سال ۱۳۶۸ بر میگردد. ولی به عنوان همکاری به ۱۳۷۳ بر میگردد. سال ۶۸ مقطعی بود که بعد از دفاع مقدس، برای انجام کارهای اداری وارد دستگاه قضا شدم. البته در آن مقطع، بین ۶۸ تا ۷۳ به عنوان کارمند بودم. آن زمان از این حیث ایشان را میشناختم که من به نوعی مشهدی و خراسانی هستم و مشهد بودم، ایشان دادستان تهران بود و میدانستم که ایشان جزو قضات عالی رتبه مشهدی ما است و برادر ایشان در دادسرای انقلاب مشهد همکار ما بود. اما از سال ۱۳۷۳ که خودم وارد جرگه قضاوت شدم، ارتباط تنگاتنگ کاری با ایشان برقرار کردم و این روز به روز در مقاطع مختلف تقویت شد. تا آخرین روز حیاتشان در خدمت ایشان بودم. خودم این گونه تعریف میکنم که من ۳۵ سال بود شهید رئیسی را میشناختم، ۳۰ سال با ایشان همکار بودم، ۱۵ سال با ایشان همکاری نزدیک داشتم و شش سال با ایشان شبانه روزی کار و زندگی میکردم.
* مقداری از روحیات ایشان بفرمایید.
شهید رئیسی از نظر روحیه، یک شخصیت متخلق و متعبد و قانونمدار و قانون محور و یک شخصیت مردمی بود. متخلق بود، به جهت اینکه من در طی این دوره طولانی، با اینکه او خیلی جدی بود حرص میخورد و ناراحت میشد، اما عصبانیت مصطلح از ایشان ندیدم. در سالهای اخیر هم که با ایشان کار میکردیم، من واسطه بین ایشان و خیلی از مقامات بودم. از برخی کارها و گرهها و تعللها ناراحت میشد. به من میگفت به فلانی زنگ بزن و یا صدایش بزن و این نکات را به او بگو. موقعی که میخواست ناراحتی خود را بروز دهد و بگوید که آن فرد مواظب باشد و مراقبت کند که موجب عصبانیت ایشان نشود، میگفت آخر کار به او بگو: «أعوذ بالله من غضب الحلیم». به خدا پناه میبرم از اینکه آدم صبور، زمانی عصبانی شود. عصبانی نمیشد. ولی از این عبارت استفاده میکرد تا نکند که خدای نکرده عصبانی شود و اگر عصبانی شوم، نوع عصبانیتم، خاص و ویژه خواهد شد. ناراحت میشد، گله میکرد و تذکر میداد و پیگیری میکرد. ولی عصبانیتهایی که معمولا در حوزه مدیران، توام با برخوردهای چکشی و تند وجود دارد را به عنوان کسی که به ویژه در دوره اخیر محرم اسرار ایشان بوده ام و با ایشان زندگی میکردم و واسط بین ایشان و مدیران بوده ام، این را ندیدم. اینکه میگویم متخلق، واقعا یک انسان متخلق بود که کاملا اخلاق اسلامی را رعایت میکرد و انسان صبوری بود.
ایشان در عین حال یک فرد متعبد بود. فوق العاده به مسائل معنوی و عبادی اهمیت میداد. با همه مشغلههای فراوان کاری، گاهی اوقات میبینیم برخی از بزرگان در مقام بیان و تبیین، بیش از حوزه عمل به امور معنوی ومستحبات میپردازند. خیلیها برکات روزه ماه رجب و شعبان را وصف میکنند. ولی ایشان مقید بود که ماه رجب و شعبان را قبل از رمضان روزه بگیرد. خیلیها وضعیت دعای توسل و سمات و ندبه را وصف میکنند. ولی ایشان عامل واقعی بودند ما جمعهها با هم بودیم و اکثر سفرهای استانی را صبح جمعه میرفتیم. ایشان که سوار هواپیما میشد، بعد از دعای سفر، دعای ندبه میخواند. اگر بعد از ظهر جمعه بر میگشتیم و سوار هواپیما که میشد، بعد از دعای سفر، دعای سمات میخواند. اینکه میگویم متعبد، برای این است که از لحظه به لحظه اوقات فراغتش برای مسائل عبادی استفاده میکرد.
شهید رئیسی قانون مدار بود. به جد معتقد بود که باید قانون اجرا شود. حتی اگر قانون اشکال دارد. در این حوزه چه در قوه قضاییه و چه در دولت، خیلی از قوانین تصویب شده بود، ولی اجرا نمیشد. در قوه قضاییه، قانون رسیدگی به اموال و داراییهای مقامات و مسئولین، در مجمع تشخیص مصلحت نظام به تصویب رسید. این نیازمند این بود که در قوه قضاییه یک آیین نامه و ساز و کاری برای ثبت داراییهای غیر از مقامات اصل ۱۴۲ ایجاد شود. گفتند چرا تعلل میکنید؟ آیین نامه را نوشتیم و گفتند سامانه را راه اندازی کنید. پیگیری کرد تا سامانه به راه بیفتد. تعبیرش این بود که برای صیانت مقامات خوب است. البته در قوه قضاییه و در بین یک سری مدیران دستگاههای اجرایی در رده شهرداریها و فرمانداریها و بخشداریها سخت نبود، ولی در مجلس و نیروهای مسلح سخت بود. در مجلس رایزنی کرد که باید این کار را بکنید. برای آن که نمایندگان مجلس در آن مقطع این کار را انجام دهند، تیمی از مرکز فناوری قوه قضاییه در مجلس مستقر کرد تا نگویند ما نمیتوانیم و بلد نیستیم و فرآیند طولانی دارد. گفتند مستقر شوید تا نمایندههای مجلس یک به یک بیایند. خودتان هم کمک کنید تا اطلاعات و اموال و دارایی آنها را ثبت کنیم. در نیروهای مسلح جلسات متعدد با سرلشگر باقری گذاشت که موضوع را بگوید تا بدانند مفید و مناسب است و اشرافیتش با خودشان باشد. سرلشگر باقری را پای کار آورد. این دو جای سخت بود و برای بقیه با سختی زیادی مواجه نشدیم. اما کوتاه نیامد و کار را انجام داد.
درمورد قانون رسیدگی به جرایم سیاسی، میگفتند این قانون تصویب شده است. قانون است. چرا دادگاههای مطبوعاتی را با هیئت منصفه داریم، ولی دادگاهی سیاسی تشکیل نمیشود؟ قانون است و باید اجرا کنیم. یا دردولت که آمدیم، قانونی سالها قبل در ارتباط با انتزاع وظایف حوزه بازرگانی مربوط به کشاورزی از وزارت صنعت و معدن تجارت به وزارت جهاد کشاورزی تصویب شده بود. دولت قبل اجرا نکرده بود. گفتند قانون است. اگر اشکال هم داریم – که اشکال هم داشتیم و به دنبال این بودیم که وزارت بازرگانی یا سازمان بازرگانی ایجاد کنیم – نظرم این است که این قانون خیلی حلال مشکل نیست. راه چاره این است که مجدد وزارت بازرگانی ویا سازمان بازرگانی را تاسیس کنیم. پیگیری هم کردیم ولی متاسفانه مجلس همراهی نکرد. اما گفتند فعلا قانون است. هیچ دلیلی ندارد که وقتی قانون مصوب مجلس است که این اختیارات باید از وزارت صمت انتزاع پیدا کند و به وزارت جهاد کشاورزی بیاید، اجرا نشود. گفتند قانون است. خوب و بدش باید اجرا شود. اگر اشکال دارد باید اجرا شود. ولی همزمان با اجرا، باید اشکالات قانون را برطرف کنیم.
او یک فرد کاملا قانون مدار و یک فرد مردمی بود. با مردم عشق میکرد. مردم را به عنوان صاحبان اصلی انقلاب و نظام در همه حالتها میدید. نه فقط در ایامی که میخواست وارد انتخابات شود. بعد از انتخاب شدن، ارتباط مردمی اش به مراتب بیش از قبل از انتخاب شدن بود. با گروههای مختلف مردم ارتباط داشت. چه گروههای اجتماعی و چه گروههای سیاسی و چه گروههای تخصص در حوزههای مختلف و فارغ از تعلقات سیاسی آن ها. از این ارتباط لذت میبرد و باور داشت و معتقد بود که بایستی مردم را گرامی بداریم و برایشان شان و منزلت و کرامت قائل باشیم و آنها را مشارکت دهیم. ایشان هم در قوه قضاییه و هم در دولت، فصلی برای مشارکتهای مردمی در این دو قوه باز کرد.
* بگذارید نگاهی به حادثهای بیندازیم که سال گذشته رخ داد و پایان ریاست جمهوری آقای رئیسی بود. در مورد حادثه یک سری ابهامات همچنان در رسانهها مطرح میشود. یک روایت این است که چون آن زمان با اسراییل درگیر تنش بوده ایم، احتمال دخالت اسراییل وجود داشته است. روایت دیگر اینکه به آقای رئیسی و تیم ایشان به خاطر نامساعد بودن هوا هشدار داده بودند که سوار هلی کوپتر نشوند. کدام روایت را صحیح میدانید؟
هیچ کدام. روایت خودم را دارم. برای این روایت نیاز است که مقدمهای بگویم. اینکه چرا رفتیم؟ تا بعد بگوییم شرایط امنیتی منطقه و شرایط جوی چه بود. اول بگویم که چرا رفتیم. سفر برای ما اهمیت فوق العاده و ویژهای داشت. از دو ماه قبل برای این سفر، تمهید مقدمات شده بود. ما در این سفر روز یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ چهار هدف و برنامه داشتیم. یک سفر میخواستیم برویم و من هم رئیس دفتر هستم و برای رئیس جمهور برنامه سفر تهیه کنم. هدف اول، افتتاح و بهرهبرداری پروژه مهم و استراتژیک سد قیز قلعه سی بود. امروز مردم ما بعد از شهید رئیسی بهتر میفهمند که یکی از چالشها و بحرانهای کشور، موضوع آب است. در آب، یکی از موضوعات مهم، آبهای مرزی ما است. اینجا بحث آب و آبیهای مرزی بود. رودخانه ارس، رودخانه مشترک بین ایران و آذربایجان و ارمنستان بود. قرار بود از این آب مرزی، یک بهرهبرداری درست انجام دهیم. از قبل برنامه ریزی شده بود که سدی روی این رودخانه احداث شود و آب این رودخانه در پایاب این سد توزیع شود و هر کدام سهم خود را داشته باشند. اجرای پروژه، از توان فنی و مهندسی کشورهای همسایه شریک ما بیرون بود. اعلام کردیم که جمهوری اسلامی این توان فنی و مهندسی را دارد که بر روی رودخانه پر آب ارس، سد بسازد. سدهای کشورها را که نگاه میکنید، عموما یک مسیر انحرافی برایش پیدا کرده اند و سد را ساخته اند و آب را پشت آن قرار دادهاند. اینجا امکان چنین چیزی نبود و توان مهندسی فوق العادهای میخواست. گفتیم جمهوری اسلامی ایران این توان را دارد. با هزینه مشترک دو کشور ولی توسط وزارت نیروی ما احداث شد. آنقدر اهمیت داشت که از کشور همسایه، هم رئیس جمهور میآمد. اینطور نبود که بگوییم میخواهیم یک کار تبلیغاتی و رسانهای انجام دهیم و یک پروپاگاندا داشته باشیم. از طرف کشور مقابل هم رئیس جمهور آن کشور بیاید. از دو ماه قبل هم هماهنگ شده بود که دو رئیس جمهور برای افتتاح آن سد بیاید. پس یک هدف مهم ما موضوع مهم آب بود.
هدف دوم ما، مناسبات بین ما و آذربایجان – به عنوان یک کشور همسایه و یک کشور مسلمان – بود. در سیاست خارجی شهید رئیسی اعلام شده بود که یکی از سیاستهای ما سیاست همسایگی است. در همسایهها اولویت با کشورهای مسلمان است. با آذربایجان هم رابطه خوبی داشتیم. اما این روابط، به دلایلی به سردی گرایید. بخشی از آن به لحاظ فعالیتهای رژیم صهیونیستی در آن منطقه و ارتباطاتی که گفته میشد دولت آذربایجان با رژیم غاصب صهیونیستی دارد. بخشی برای حادثهای بود که در تهران رخ داد و یکی از کارکنان سفارت آذربایجان به قتل رسید و آذربایجان سفارت خود را عملا بست. دولت شهید رئیسی که دارد شعار و سیاست همسایگی و همسایه مسلمان میدهد و بعد هم اتفاقاتی که برای مرکز اسلامی و افتاد. در مقطعی بین ما و آذربایجان روابط ما خیلی سرد شد. جمهوری اسلامی ایران در دوره شهید رئیسی روابط با همسایگان را توسعه داد. روابط اسمی وجود داشت و آن را تبدیل به روابط تجاری و اقتصادی جدی کرد. رابطه با عربستان که قطع بود را برقرار کرد. رابطه با بحرین را تا مرز برقراری پیش برد. در بقیه کشورهای اسلامی، رابطه با مصر که از اول انقلاب در سال ۵۸-۶۰ قطع شده بود را برقرار میکرد. روابط با اردن که به عنوان یک کشور اسلامی روابط قطع است، تمام فرآیند برای برقراری آماده شده است. در کنارش، رابطه ما با آذربایجان دچار سردی شد. این خلاف سیاستها بود و به دنبال حل آن بودیم. قرار بود آنجا به جز افتتاح سد، مذاکرات دیپلماتیک انجام شود و روابط بین ما و آذربایجان به شکل عادی خود برگردد.
هدف سوم، یک پروژه کریدور مرزی به نام آق بند بود که برای مسیر آذربایجان، ارمنستان و ایران به موازات کریدور زنگزور بود که روی آن کار زیادی شده بود و اقداماتی انجام شده بود. در مرحله اجرا است و به بهرهبرداری نرسیده. اما این پروژه را در مذاکرات به نتیجه رسیده بودیم و عملیات اجرایی شروع شده بود. خواستیم به این پروژه هم سری بزنیم تا مشخص شود ما در منطقه مرزی و در مسیرهای حمل و نقل مرزی بین ایران و آذربایجان و ارمنستان، این مسیری است که جمهوری اسلامی از آن حمایت میکند.
هدف چهارم، پالایشگاه تبریز بود. در پالایشگاه تبریز برای تولید بنزین و گازوئیل بدون سرب کار شده بود. هم نفس تولید بنزین و گازوییل برای ما اهمیت داشت و هم بدون سرب بودن آن مهم بود. مشابه آن را چند ماه قبل در پالایشگاه اصفهان با حضور رئیس جمهور افتتاح کردیم. یعنی چهار ماموریت مشخص برای این موضوع دیده بودیم. بسیار با اهمیت بود. ما قبل از این، چهار مرز کشور را در همین شرایط و صفر مرزی رفته بودیم. هم مرز غرب را در استان کردستان و ایلام رفته بودیم و هم مرز جنوب را در بهرهبرداری فاز جدید پارس جنوبی در دل خلیج فارس در نقطه صفر مرزی در روی سکوی گازی ولی بغل گوش نیروهای آمریکایی رفته بودیم. هم مرز شرق کشور در سیستان و بلوچستان رفته بودیم و آنجا مذاکرات دو جانبه با نخست وزیر پاکستان داشتیم. رئیس جمهوری بود که برنامه ریزی داشت و به هر کدام از برنامهها با حسب و کامل مشخص پیش میرفت. اینکه در خلیج فارس روی سکو میخواهیم برویم، آن هم در میدان گازی مشترک بین ما و قطر که گفته میشد در میدان مشترک داریم ضرر میکنیم و دارند بیشتر از ما برداشت میکنند، کار کردیم و با افتتاح آن فاز، از میزان بهرهبرداری قطر از آن میدان مشترک پیشی گرفتیم. اهمیت داشت و روی سکو هم بود و آب و آتش هم بود. دل خلیج فارس و نقطه صفر هم بود. نیروهای آمریکایی هم در خلیج فارس و هم در عمان و هم در کشورهای حوزه خلیج فارس بودند. این برنامه را چنین رئیس جمهور عملگرا و پیگیری ببینید. لذا به آنجا رفتیم.
اینکه گفته شد تهدید امنیتی و هشدار بوده است، این طور نبوده است. قبل از سفر هیچ هشدار امنیتی در ارتباط با موضوع پایگاهها و فعالیتهایی که اسراییل در آنجا دارند و ممکن است مخاطره ایجاد شود، مطرح نبود. ضمن اینکه از خطر واهمه نداشت. هشدار یا تذکری در این مورد هم مطرح نبود. در ارتباط با مرز و موضوع رژیم صهیونیستی هیچ هشداری داده نشده بود. دشمنی این رژیم با ما تازه نیست و برای اهدافش با تدابیر و برنامههای ما در خیلی از عرصهها ناکام و ناموفق بوده است و زمین خورده است. شهید رئیسی جزو اهداف رژیم بوده است. نمیتوان گفت که نبوده است. ولی بگونه نبود که بگوییم اینجا طراحی و برنامه ریزی شده بود. آنها هر کجا بتوانند و دسترسی به شهید رئیسی داشته باشند، ایشان هدف بود. کما اینکه خیلیهای دیگر هدف هستند. ولی آنجا چنین چیزی مطرح نبود. شرایط جوی مساعد بود. البته با انتظار اینکه در ادامه هوای نامساعد خواهیم داشت. آخرین خبری بود که از ناحیه کاپیتان مصطفوی – فرمانده تیم پروازی بالگردی شهید رئیسی – اعلام شد … بعد از اتمام مراسم در مرز و برنامههای مرزی که داشتیم، آنجا بحثی شد که قبل از نماز یا بعد از آن پرواز انجام شود و یک برنامه مردمی داشتیم که شهید رئیسی تصمیم گرفت مردم را ببیند و لذا ۲۰ دقیقه قبل از اذان هم آمادگی پرواز داشتیم. آنجا یک استعلام گرفته شد و پاسخ آخرین استعلام این بود که تا حداکثر ساعت ۲ عصر اگر پرواز انجام شود، مواجهه با شرایط نامساعد جوی نخواهید داشت. این را از هواشناسی گرفتند. پرواز هم حدود ساعت یک انجام شد. یعنی یک ساعت قبل از پیش بینی انجام شده. اگر دچار حادثه نمیشدیم تا ساعت ۲ در تبریز مینشستیم. این گونه نبود که تا ساعت ۱۴ نرسیم.
نکتهای که ذیل این موضوع بود و ربطی به حادثه نداشت، این بود که مجموعه حفاظتی در حدی که میخواهند بگویند حساس هستیم، برای برنامه پالایشگاه که قرار بود بعد ازظهر انجام شودگفتند که پالایشگاه آهن و دود و آتش است و چک امنیتی پالایشگاه، زمان بر است. نه برای آق بند و نه برای پروژه سد مطلبی نداشتیم. کما اینکه روزی که میخواستیم به پارس جنوبی برویم همین را گفتند که خطر دارد. یعنی یک خطر نشات گرفته از آن نقطه با اقتضائات آن نقطه بود. این موضوع نه برای اینکه میخواهیم به نقطه پایگاه صفر مرکزی در جنوب که پایگاه آمریکا است برویم. اینکه در روی سکو در دل دریا اگر حادثهای رخ دهد، آب و آتش و گاز است و ممکن است خیلی اتفاقات بیافتد. اما شهید رئیسی گفتند توکل ما به خدا است. آن نقطه ملاحظهای که برخی عزیزان داشتند نسبت به پالایشگاه بود و نه نسبت به هلی کوپتر و نه مرز و منطقه.
* چه شد که آقای رئیسی از یک چهره قضایی به یک چهره سیاسی تبدیل شدند؟ آیا باید به سال ۹۴ برگردیم که در آستان قدس منصوب شدند و یا زمانی که در قوه قضاییه بودند این تغییر صورت گرفت؟
من از یک حیث قبول دارم که ریاست جمهوری، بیشتر یک منصب و جایگاه سیاسی نزد جریانات سیاسی و رسانهای شناخته میشود. اما شهید رئیسی نگاهش به ریاست جمهوری نگاه سیاسی نبود. نگاه شهید رئیسی به ریاست جمهوری نگاه اجرایی و نگاه مردمی و نگاه به آینده نظام و انقلاب بود که به این عرصه کشانده شد. از این حیث نگاه اجرایی بود که میگفتند سالها در قوه قضاییه با فساد و مفسد برخورد میکنیم. اصلش این است که در قوه مجریه در گلوگاهها جلوی فساد گرفته شود و رویکرد را آنجا عملیاتی کنیم تا کار قوه قضاییه سبکتر شود. نگاه اجرایی برای این بود که در عرصههای مختلف چه در کار شبه اجرایی که در زمان بازرسی کل کشور بودند تجربهای توام با شناخت عمیق اجرایی داشتند و در آستان قدس وارد حوزه اجرایی شدند. در ریاست قوه قضاییه این گونه بود که نارساییهای حوزه اجرا را در دولت قبل از خود به خوبی میدیدند. ایشان در ارتباط با کارخانجات تعطیل و نیمه تعطیل و در حوزه اشتغال و کارافرینی، ورودی در قوه قضاییه داشتند. ابتدا از منظر اجرایی ورود نکرد. ورود ایشان یک منظر ابتدا قضایی بود. چون خیلی از این واحدها مشکل پروندههای قضایی داشتند. تصمیماتی را همکاران قضایی ما گرفته بودند و این تصمیمات هم زمینهساز برای این شده بود که واحدهای تولیدی ما دچار مشکل شوند. کنارش در مرحله دوم با خصوصی سازیهای غلط مواجه شدند که پرونده ها در دادگاه ویژه رسیدگی به پروندههای خصوصیسازی داشتند. چون طرفدار خصوصیسازی و واگذاری واحدهای بزرگ بودند، اما میدیدند که واگذاریها غلط انجام شده بود. اصولا واگذاری صورت میگیرد تا اوضاع در حوزه اشتغال و کارافرینی و تولید سرمایه بهتر شود. ولی آنهایی که واگذاری ها شرکت کردهاند، به دنبال کار و تولید نیستند. بلکه به دنبال این هستند که در اثر تغییر کاربری و ارزش افزوده زمین و منافعی که میتوانند از این مسیر بدست بیاورند را پیش ببرند. وقتی در واگذاریها ورود کردیم متوجه شدیم که خیلی از کارخانجات واگذاری شده با خاک یکسان شده است. نمونه اش نساجی مازندران و کارخانه رشت الکتریک بود. هیچ چیزی از رشت الکتریک نمانده بود. خریدارانش که وابسته به برخی مراکز بودند و به نام همسرانشان خریده بودند. الان هم اگر برندهای لوازم برقی را ببینید خبری از رشت الکتریک نمیبینید. یک محصول وجود ندارد.
* خریداران وابسته به چه نهادی بودند؟
گفته میشد اطرافیان آقای کرباسچی بودند. زمین هم در دل شهر رشت بود. بیش از درآمد کارخانه ارزش زمین بود و عملا کارخانه تعطیل شده بود. نساجی مازندران به بخش خصوصی واگذار شده بود. اگر قرار بود کارخانه را تعطیل کنیم و مستحدثات و سولههایش را جمع کنیم و قطعهبندی کنیم و بفروشیم، بهتر از اینها وزارت راه و شهرسازی میتوانست این کار را انجام دهد. هدف خصوصیسازی این نیست. برای این است که ما اقتصاد و صنعت و فعالیتهای تجاری و اقتصادی را به بخش خصوصی بدهیم. نه اینکه یک منطقه ارزشمند و خوب را به بخش خصوصی بدهیم؛ میخواهم بگویم که ایشان با این دست خصوصی سازیها در پروندههایی قضایی مواجه شدند. برای تشکیل پروندهها و اقدامات و ابطال این واگذاریها ورود پیدا کردند. تا اینجا خیلی قضایی بود.
اما در این بین دیدند که یک سری از این معطلیها به خاطر مقررات بانکی است. سودهای غیر متعارف و بر خلاف ضوابط مصوب شورای پول و اعتبار که در قراردادها، بانکهای عامل با فعالان اقتصادی و صنایع تولیدی ما بسته بودند و وثایقی را گرفته بودند و تا در پرداخت اقساط تاخیر میشد، کارخانه را تملک میکردند و بعد از آن هم تعطیلش میکردند. کاش فقط تملک میکردند. و کار تولیدی را ادامه میدادند. ولی اغلب تملکهای بانکها هم با این حالت مواجه میشد. اینها هنوز قضایی نشده بود. بعد با بخشهایی مواجه شدند که نیاز به حمایتهای دولتی از طریق وزارت اقتصاد و وزارت صمت دارد و سرمایه در گردش و تسهیلات میخواهد ولی کسی دلی برای آنها نمیسوزاند. راهی که ایشان پیش روی خودشان این موارد دیدند و ورود پیدا کردند. اینها کار دولت است. اگر دولت، دولتی باشد که چه در موضوع فساد و چه در تولید و اشتغال و صادرات و واردات و مبارزه با قاچاق و… اینها کار دولت است. ایشان نه از منظر جایگاه سیاسی و حزب سیاسی و جریانات سیاسی داخلی، بلکه به این نتیجه رسید که با اشرافیتی که پیدا کرده است و با شناخت دقیقی که از درد پیدا کرده است و میبیند که اینها قابل حل است پا به عرصه گذاشت. اثر تحریمها را بیتاثیر نمیدانیم. ولی خیلی از تعطیلیها هیچ ربطی به تحریم نداشت. در هرمزگان و بندرعباس یک کشتی سازی با ۴۵۰ کارگر بود که تعمیرات کشتی انجام میشد. با همین شعارهای تحریم، تعطیل شده بود و ۴۵ نفر برای کار نگهبانی مانده بودند. ورود پیدا شد و دیدیم ربطی به تحریم نداشت. امروز آنجا ۸۵۰ نفر کار میکنند. ما این همه دریا داریم. برخی کشورهایی که از ما کمتر دریا دارند، اقتصادشان از اقتصاد دریا است. البته کنارش کارهای بزرگی مانند کشتی سازی صدرا داشتیم که موضوع دیگری است. ولی در بخش خصوصی انگار ارادهای در این کشور نیست. فقط فکر میکنند که همه چیز را باید با CFT و FATF و تحریمها و پالرمو حل کنیم وگرنه حل نمیشود. ایشان به این نتیجه رسید که میشود. برخی از اینها بهانه است. ناکارامدیها و بیتوجهیهای مدیران را پای حساب تحریم میگذارند. میشود برای این کشور و با منابع انسانی این کشور این کار را انجام داد. لذا مجاب شدند که در این حوزه بیاید تا برای این کشور و این مردم کاری انجام دهد. البته دلایل دیگری هم بود. نه اینکه کرسی ریاست جمهوری را از یک جریان سیاسی بگیرد و بگوییم خودش یک علقه و یک تمایلی به جریان سیاسی دیگری داشته باشد و یک انتقال قدرت بین دو جریان سیاسی رخ داده باشد. اصلا مد نظر ایشان، انتقال قدرت بین دو جریان سیاسی نبود.
* وقتی ایشان به ریاست جمهوری رسیدند، کابینه تشکیل دادند. این کابینه را با چه معیاری انتخاب کردند و آیا از کسی مشورت گرفته اند؟ روایت شما چیست؟
ایشان اهل مشورت بودند و فوق العاده مشورت کردند. ایشان آشنایی قبلی جدی با برخی وزرای خود نداشتند. اما با تیمهای تخصصی مشورتی که تشکیل شده بود، بر اساس شاخصها و معیارها و انتظارات و توقعاتی که داشتند و استفاده از سامانه و ساز و کارهای مردمی و البته بیش از آن، نقش مردم که از ظرفیت آن سامانه حداکثر استفاده شد عمل میکردند. ایشان برای هر وزارتخانهای حدود ۱۰ نفر را مورد ارزیابی قرار داده بودند. ابتدا با گروههای مختلف صحبت کردند و از آنها برنامه گرفتند و تیم مصاحبه تخصصی گذاشتند که جمعبندی سه گزینه با اولویت یک و دو و سه را به ایشان معرفی کردند. چون ممکن است این انتخابات ۱۴۰۳ اضطراری الان مد نظر باشد. آقای پزشکیان آنقدر هم زمان نداشت. ولی چون انتخابات ۱۴۰۰ در روال عادی برگزار شده بود، از روزی که وارد عرصه شدند تیمهای خود را تعیین کردند. برآوردها این بود که حتما رئیس جمهور هستند. تیمهای تخصصی ایشان در ایام انتخابات با ایشان کار میکردند و روزی که رای آوردند، در مقطع چند ماههای که رئیس جمهور منتخب بودند و حتی بعد از مراسم تحلیف و تنفیذ هم بلافاصله لیست هیئت وزیران پیشنهادی خود را به مجلس ندادند. در همه این ایام، ایشان با مشورتهای فراوان و جمع بندیهای نهایی عمل کردند.
ایشان فردی نزدیکتر از من نداشت. من هم در مقدمه عرض کردم که ۳۰ سال با ایشان کار میکردم. تا روز شهادت ایشان. ومن در قوه قضاییه قریب سه سال رئیس حوزه ریاست و سخنگوی ایشان بودم. قبل از آن رئیس کل تهران بودم و کاملا با ایشان مرتبط بودم. گزینه اول رئیس دفتری ایشان، من نبودم. اجازه بدهید چون فرد دیگری نشده است نگویم. اما من گزینه اول رئیس دفتری نبودم. قرار بود در دولت باشم، اما نه به عنوان رئیس دفتر. در جمع بندیها تقریبا یک هفته تا ده روز مانده به تنفیذ، رئیس دفتری من قطعی شد. میخواهم بگویم جایگاهی که انقدر برای ایشان آدم قابل وثوق میخواهد و کسی مانند اسماعیلی هم کنار او است، اینطور نبود که بدون مطالعه و برنامه و مشورت باشد. شبهایی بود که ایشانچ مینشست و بر اساس آن ملاکهای و شاخصها بررسی میکرد. ایشان در آن مقطع کارگروههای مختلف از جمله کارگروه حقوقی قضایی داشتند که رئیس آن کارگروه، من بودم. در کارگروه حقوقی و قضایی وزارت دادگستری و معاونت حقوقی و معاونت امور مجلس قرار بود تصمیمگیری شود و آنجا من در چک و چانهها اضافه کردم که دبیر هیئت دولت همبه لحاظ تنظیم مصوبات دولت باید یک چهره حقوقی باشد. یعنی این وضعیت ابتدا بررسی روی مبانی بود که وقتی میگوییم کارگروه حقوقی و قضایی، اینها کجا را باید تصمیم بگیرند و چه بخشهایی از دولت نیازمند چهرههای حقوقی است که موضوع بدیهی آن وزارت دادگستری و معاونت حقوقی بود. معاونت امور مجلس، بینابین بود. گفتیم باید در دسته بندیهای حوزه حقوقی بیاید. دبیر دولت را در حوزه حقوقی آوردیم و دفتر رئیس جمهور هم در آن نبود. اتفاقی این رخ داد. بازرس ویژه رئیس جمهور را هم در حوزه حقوقی آوردیم و ابتدا روی مبانی بحث کردیم و بعد روی اشخاص و گزینهها صحبت کردیم. همین وضعیت در سایر کارگروههایی که ایشان تشکیل داده بود و بعد رئیس یا دبیر این کارگروه مدام با ایشان جلسه میگذاشت و جمع بندیها را ارائه میداد و از ایشان نظر میگرفت. شاخصها و ملاکها و متر و معیارها گفته میشد و امتیازها و نقاط قوت و ضعف بیان میشد. با یک کار کارشناسی و فوق العاده مشورتی به این جمعبندی رسیدند.
* اوایلی که از کابینه گذشت، یک سری روایتها بر این بود که کابینه باید ترمیم شود و عده ای بروند و بیایند. چه کسانی قرار بود بروند و بیایند؟
ترمیم به این معنا به عنوان تصمیم کلی به این شکل نبود. اما شهید رئیسی دو ویژگی در حوزه کار با مدیران داشت. اولا ارزیابی، یعنی در دولت در پایان هر سال، با شاخص گذاری و امتیاز دهی پیش میرفت، الان هم موجود است. اینطور نیست که صرفا یک ادعایی مطرح کنم. یعنی تمامی منصوبین رئیس جمهور در پایان سال اول، از طریق چند حوزه مورد ارزیابی قرار گرفتند و دفتر رئیس جمهور هم تمام این ارزیابیها را جمعبندی و تقدیم آقای رئیس جمهور کرد. ایشان میگفتند که من هر کجا به این نتیجه برسم که انتخابم اشتباه بوده است، تعارف ندارم. احترام میگذاریم و بیاحترامی و تخریب نمیکنیم. شان و حرمتش را نگه میداریم. اما اگر دیدیم که انتظارات را برآورده نکرده است، حتما تصمیم میگیریم. این اقتضایی بود. بخشی از اینها ناظر بر همان جمع بندیها بود و بخشی دیگر مربوط به مسائلی بود که در برخی حوزهها بروز پیدا کرد. در همین مدت، کابینه ایشان عملا ترمیم شد. این ترمیم در کمتر از سه سال ریاست جمهوری، اغلب هم قبل از یک سال پایانی انجام شد. وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و وزیر آموزشوپرورش و وزیر ورزش و وزیر جهاد تغییر پیدا کرد. وزیر صمت استیضاح شد. معاون امور مجلس هم تغییر پیدا کرد. عدد قابل توجهی است. رئیس سازمان برنامه بودجه هم تغییر پیدا کرد.
* از کدام یک از وزرا یا اعضای کابینه بیشتر رضایت داشت و کدام کمتر در آن ارزیابیهای ایشان عملکرد مناسبتری نداشتند؟
اجازه دهید آنها که امتیاز بیشتری گرفته اند را بگویم. الان دوستان در دولت نیستند و دولت شهید رئیسی وجود ندارد. به آنهایی که کمتر ارزیابی شدند اشاره نمیکنم. اما در دولت، امتیازات برتر دولت را وزیر نیرو، وزیر نفت و وزیر امور خارجه داشتند. دلیلش هم صرفا ادعا نیست. اگر مردم یک سال اخیر را با سنوات قبل مقایسه کنند، قدری اثربخشی را خواهند دید. در این دو سال که دو جشواره شهید رجایی برگزار کردیم، این وزرا را مورد تقدیر قرار دادیم. اینطور نیست که من اینجا نشسته باشم و موضوع صرفا یک ارزیابی باشد. این موضوعات ترتیب اثر داده میشد. اینکه شهید رئیسی اصرار به برگزاری جشنواره شهید رجایی داشت و در این جشنواره علاوه بر کارمندان، هم مدیران و هم استانداران که ابلاغ از رئیس جمهور داشتند و هم وزرا مورد ارزیابی قرار گرفتند و در جشنواره شهید رجایی، ایشان دست وزیر خود را گرفت و در مقابل چشم بقیه وزرا گفت که آقای وزرا من دست این وزیر را به عنوان وزیری بالا میگیرم که امتیازش از شما بالاتر است؛ خیلی جدی و عیان. ضمن اینکه همه آن ارزیابیها را برای خودشان فرستادیم. آن بخش هم منفی بود. گفتیم که شما این گونه هستید. بعضا گفتند اینجا اطلاعات ناقص است و اطلاعاتشان را گرفتیم و هر کجا نیاز به اصلاح بود اصلاح کردیم. ایشان یک مدیر ساختارمند و یک مدیر نظارتی نسبت به زیرمجموعه خود بودند این کار در دولت ایشان انجام شده بود.
* صحبت از وزیر خارجه و ارتباطات خارجی شد. یک روایت محمود واعظی، از همتای شما در دولت آقای روحانی در رابطه با احیای برجام در زمانی که آقای رئیسی انتخاب شده بودند مطرح شده است. انگار شرایط ایجاد میکرد که برجام احیا شود. آقای روحانی به آقای رئیسی گفته بودند که این قضیه میشود به سرانجام برسد و آقای رئیسی گفته بودند که ما خودمان انجامش میدهیم. اولاً صحت و سقم آن را بفرمایید و اینکه در آن سه سال چه مذاکراتی صورت گرفت، ولی برجام رخ نداد.
من فرمایش این عزیز را تایید نمیکنم. برای اینکه شهید رئیسی کسی بود که فردا را فدای امروز نمیکرد و نقد را به نسیه نمیفروخت. ایشان میگفت آن کاری که الان میشود انجام داد باید انجام شود. آن که هنوز به سر انجام نرسیده است نه، اینکه افتتاح پروژه بگذاریم و کار تبلیغاتی کنیم و بگوییم به بهرهبرداری رسیده و عملا به بهرهبرداری نرسیده باشد هم نه. خیلی از برنامههای افتتاحیه را میخواستیم بگذاریم و میگفتیم آماده است. ولی از نظر برنامههای رئیس جمهور، دو هفته دیگر میتوانیم برویم. میگفتند معطل نکنید. بگویید زیر بار برود. این را گره نزنید که انتقال آب همدان و خط اضطراری همدان و بعد، انتقال آب از شهر همدان آماده است، ولی صبر میکنیم که آقای رئیس جمهور بیاید و افتتاح کند. مگر میشود مردم را تشنه نگه داشت؟ شروع کنید کار انجام شود
* منظورتان این است که آقای روحانی میتوانستند احیا کنند؟
اول باید مبنا را بگویم. چون شهید رئیسی یک فرد مبنایی بود. میگفتند کار تمام شده را معطل نکنید، اجرا شود و کارآغاز شود؛ بعد ما به جای افتتاح برای بازدید میرویم. در سفری که به آنجا میرویم از کاری که انجام شده و وعدهای که محقق شده بازدید میکنیم تا ببینیم محقق شده است یا نه. ایشان با تاخیرهای این شکلی مخالف بود، کما اینکه با تعجیلها هم مخالف بود. خیلی از پروژهها بهرهبرداری شد. من جمله، فرودگاه سقز که بعد از مدتها که به آنجا رفتیم، دیدیم فقط جادهای را به عنوان باند، آسفالت کردهاند. نه ساختمان اداری آماده است و نه برج مراقبت دارد و نه حصار دارد. ولی افتتاح کرده بودند. ما روی سد منطقه کنجانچهم در ایلام رفتیم. تصاویرش را جستجو کنید که بالای آن رفته بودیم. به بهرهبرداری رسیده بود. مقداری آب با تانکر پشت آن سد ریخته بودند. در حدی که به ارتفاع یکی دو متر آب جمع شده بود و نامش را بهرهبرداری از سد گذاشته بودند. ایشان با این تعجیلها مخالف بود.
درمورد برجام، آن چه که من خبر دارم، مذاکره کرده بودند. اما آقا پاسخشان را داده است. جمعبندی آنها مغایر با قانون راهبردی مجلس بود. مانع قانون راهبردی مجلس بود. نه اراده آقای رئیسی. بالاخره بعد از تصویب قانون راهبردی که آقا مفرمودن قانون خوبی بود … کسی آمد و گفت امان از قانون راهبردی. نمایندههای این مردم، همینهایی که قانون برای همه جا میگذارند این را تصویب کردهاند. شهید رئیسی میگفت حتی قانون بد را تا قانون است هم باید اجرا کرد. این قانون است و باید اجرا شود. از منظر یک انسان بصیر نسبت به موضوعات برجام ارتباطات بین المللی مانند مقام معظم رهبری، قانون راهبردی قانون خوبی است. همین آقای ظریف گفت که آن چه مانع شد، قانون راهبردی است. چرا آن دیگری میگوید آقای رئیسی گفت امضا نکنید؟ متولی که بود؟
* به گفته آقای واعظی، آقای رئیسی گفته بودند که ما خودمان این کار را انجام خواهیم داد.
مبنای این حرف درست نیست. چیزی که نوشته اند و میخواستندامضا کنند با قانون راهبردی مخالف بود. بنا بر اظهار شخص وزیر امور خارجه که متولی آن بود. میگویند مانع، قانون راهبردی مجلس بود و فرد دیگری میگویند شهید رئیسی گفتند امضا نکنید. اتفاقا اینجا آقای ظریف درست گفت. مانع، برخی از خطوط قرمز بود که مراعات نشد و باید این متن، متناسب با قانون راهبردی مجلس تنظیم میشد.
* وگرنه آقای رئیسی اجرا میکردند؟
اصلا چرا آقای رئیسی…؟ رئیس جمهور مستقر شما هستید. کجا از رئیس جمهور بعدی برای چنین موضوعی اجازه میگیرند؟ مگر اجازه دست رئیس جمهور بعدی است؟ سیاست گذار آقا و شورای عالی امنیت ملی است. شما رئیس شورای عالی امنیت ملی هستید. بعد میگویید کسی که در آینده میخواهد زمام اجرایی دولت را بگیرد … این ظلمهایی است که به شهید رئیسی شده است. اینجا است که آقا فرمودند دلم برای رئیسی سوخت.
در دوره شهید رئیسی، مذاکرات احیای برجام با لحاظ قانون راهبردی با جدیت تمام پیگیری میشد. ما به دنبال احیای برجام بودیم. اما با لحاظ قانون راهبردی. نمیتوانیم بگوییم این قانون اعتبار ندارد و قانون را کنار بگذاریم. نمیتوانیم بگوییم ابلاغ یا اجرا نمیکنیم. شهید رئیسی این را قبول نداشت. اگر قانون ایراد دارد، قانون را اصلاح کنیم یا طرح یا لایحه دو فوریتی بدهیم. ما که سازوکار داریم. شهید رئیسی تعبیرش این بود که کشور ما بن بست ندارد. اگر مجلس هم همراهی نمیکند از آقا اجازه بگیریم. نظام اسلامی و ولایی بن بست ندارد و شهید رئیسی برای اینها بن بست نمیشناخت. دولت شهید رئیسی به دنبال احیای برجام بود، با لحاظ قانون راهبردی. آن قانون را قانون مصوب و لازم الاجرا میدانست. مذاکرات انجام شد، هم با کشورهای اروپایی دخیل در این موضوع و هم مذاکرات غیر مستقیم با آمریکا که در آن مقطع هم وجود داشت، در شهریور ۱۴۰۱ به متن آماده برای امضا رسیدیم. متن آماده شد و با همه طرفها هم نهایی شد و به نقطه پایانی رسید. یک کارشکنی از ناحیه رژیم اسراییل انجام شد. الان هم کارشکنی میکنند. این هم برای آنها شرم است که یک مولود نامشروع ورود کند و آنها هم میپذیرند.
* چه کاری کرده بود؟
بعد از متن نهایی، نکاتی را پیشنهاد داده بود که در متن بگنجانند. در رفت و برگشتهای این چنین چیزی مطرح کردند. نکاتی که پیشنهاد شد، در این طرف هم ما به ازای آنها گفتند که اگر قرار است پیشنهاد جدید باشد، از ما هم پیشنهاد جدید مطرح شد. برخی افراد از اعضای شورای امنیت ملی هم پیشنهادهایی را دادند.
* آقای جلیلی را میفرمایید؟
اجازه دهید اسم نیاورم. چون عضو شورا امنیت ملی نیستم. خبر با واسطه دارم. در همین کش و قوس، اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ رخ داد. حتی در حاشیه اجلاس سازمان ملل که با شهید رئیسی رفته بودیم، هم با مکرون و هم با نماینده اتحادیه اروپا مذاکراتی انجام شد. با برخی کشورهای اروپایی مذاکراتی انجام شد و آنجا هم گفته شد که فریب این موضوعات را نخورید. آنجا هم بحث این بود که ما آمادگی نهاییسازی این متن را داریم. اما یکی آن شیطنتها و بعد حوادث ۱۴۰۱، اشتباه محاسباتی آنها این بود که با این اغتشاشات رخ داده، گمان میکردن حکومت ایران در موضع ضعف قرار گرفته است و شاید دیگر خیلی دوام نیاورد. پا پس زدند. اوضاع آرام شد و دوباره مذاکرات در سال ۱۴۰۲ انجام شد. باز در فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳ بعد از مذاکرات و اینکه تثبیت و صلابت و اقتدار ایران را دیدند، به این موضوع برگشتند. در این قصه، باز یکی دو اتفاق رخ داد. بستر اولیه اش، اقدام اسراییل برای زدن حوزه کنسولگری ما در سوریه و بعد پاسخ ما در وعده صادق یک بود. در این مقطع که ما اقتدار و صلابت خود را نشان دادیم، موضوعات این شکلی و بعد شهادت شهید رئیسی رخ داد. وگرنه دو مرحله در دوره شهید رئیسی از حیث مفاهیم و متن، باآنها به جمعبندی رسیدیم. ولی در هر دو مرحله حوادثی بروز کرد که مانع شد.
* موضوع اختلافات در کابینه دولت سیزدهم یکی از بحثهایی بود که در برخی محافل مطرح میشد. بهطور کلی، در هر دولتی امکان بروز تفاوت دیدگاهها میان اعضای کابینه وجود دارد، و این امری طبیعی در فرآیند تصمیمگیری و سیاستگذاری است. درباره اختلافات میان آقای محمد مخبر و آقای محسن رضایی، گزارشهایی منتشر شده که به تفاوت دیدگاهها در برخی مسائل اشاره داشتهاند. لطفا در این مورد توضیح دهید.
این که بگوییم در هر جایی هیچ اختلاف نظری وجود ندارد، این را نمیتوان گفت. همین الان هم میبینید که گاهی اوقات این وزارتخانه، آن وزارتخانه را مقصر اعلام میکند. در عموم دولتها این وضعیت بوده است. آن جا، ودر این مسئله خاص نه اختلاف به معنای موضوعاتی بین آنها باشد نبود. بنا بر محاسبانی، معاونت اقتصادی ایجاد شد. از طرف دیگر، قبلا هم اعلام شده بود و در مقام عمل همین بود که آقای دکتر مخبر، فرمانده تیم اقتصادی دولت است. خواه ناخواه از طرفی یک معاونت تخصصی به نام معاونت اقتصادی واز طرف یک معاونت اول داریم که معاون اول، فرمانده تیم اقتصادی است. هم در نوع فرماندهی و هماهنگی و هم در زیرمجموعه این موارد بود که دو گانگی احساس میشد. مثلا وزیر اقتصاد میگفت یک بار آقای دکتر رضایی من را صدا میزند و موضوعاتی را از منظر معاون رئیس جمهور به من میگوید و آن طرف هم آقای دکتر مخبر. البته قبلا هم معاونت اقتصادی در دولت قبل هم بود. اما نهایتاجمع بندی شهید رئیسی این شد که این ساختار جواب نمیدهد.
این گونه نبود که بگوییم یک نفر را کنار میگذاریم. اصلا ساختار معاونت اقتصادی، غیر فعال شد. چون موضوعات اقتصادی، موضوعات مهم و رویکرد اصلی دولت برای تمرکز در فرماندهی بود که کسی به دنبال بهانه نگردد که بگوید چرا این کار را انجام ندادید و بگویند ابلاغ شده بود و این معاون و آن معاون به من چیزهای دیگری گفتهاند. موضوعات اقتصادی، مدیریت و فرماندهی واحد را ایجاب میکرد. جمعبندی شهید رئیسی این بود که از نظر ساختاری دچار مشکل میشویم و بایستی این تمرکز را ایجاد کنیم تا مدیریت اقتصادی بخشهای اقتصادی دولت، با تمام توان صورت بگیرد. در نتیجه بعد از این ماجرا، آقای دکتر مخبر همان دکتر مخبر قبل بود. اما تصمیمات تیم اقتصادی دولت، هماهنگتر بود و تصمیمات راهبردی جدیتر و اثرگذارتر در این حوزه انجام شد. روی این موضوع، این را مبنی بر وجود اختلاف در اعضای دولت نمیدانم. بلکه موضوع ساختاری و لزوم توجه و تمرکز در مدیریت اقتصادی میدانم. دیروز هم اگر دیدار برخی از بخشهای خصوصی با معاون اول فعلی دیده باشید، آنها گفتند که یک فرمانده بگذارید و میگفت نمیشود. اقتصاد و مسائل اقتصادی، فرماندهی واحد و متمرکز میخواهد.
این یک اقدام مبنایی بود. کما اینکه قبلا هم اشاره کردم که در حوزه بازرگانی و بازار دچار مشکل بودیم. الان هم نظر تخصصی ما این است که بازار، رها است. بازار مدیر میخواهد. بازار، وزیر میخواهد. وزارت صنعت مانده بود که از صنعت حمایت کند یا از نرخ حمایت کند. وزارت جهاد کشاورزی مانده بود که از کشاورزی حمایت کند یا از قیمت گذاری و سفره مردم حمایت کند. لذا برای اینکه متولی مشخص داشته باشد، به جد در حوزه کارشناسی در دولت شهید رئیسی به این نتیجه رسیدیم و الان هم معتقدیم که اگر یک وزارت بازرگانی متولی حوزه بازار میداشتیم این نابسامانی که خیلیها از آن مینالند، یک متولی خاص پیدا میکرد. در آن موضوع هم این به نظرم اقدامی مبنایی بود.
* خانم علم الهدی همسر آقای رئیسی در دولت چه کارهایی انجام میدادند؟
در دولت هیچ کاری نمیکردند. من به عنوان رئیس کمیته انتصابات دولت بودم، در انتصابات نقش نداشتند. ایشان یک چهره فرهنگی و دانشگاهی بودند. منهای همسر رئیس جمهور بودن، با برخی وزرای دولت از قبل ارتباطات و آشناییها و مراوداتی داشتند. اینکه برخی از وزرا به اعتبار دانشگاهی بودن و هم دانشگاهی بودن و هم رشتهای بودن و یا در ستاد تعلیموتربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی که ایشان عهدهدار مسئولیت در آنجا بود، در دولت قبل از دولت قبل از شهید رئیسی … بودند. این را مناسبات دولت و تصمیمگیری در دولت نمیدانیم. بعد از استقرار دولت، که در دولت الان هم هست، یک کمیته انتصابات داشتیم. رئیسی کمیته انتصابات در دوره شهید رئیسی من بودم.
صراحتا عرض میکنم که در مورد هیچ انتصابی نه با خانم دکتر علم الهدی صحبت کردم و نه ایشان با من صحبت کردند. شاید جالب باشد بدانید که من در سه سالی که رئیس دفتر رئیس جمهور بودم، با خانم علم الهدی تنها دو نوبت ملاقات کاری داشتم. یک نوبت ایشان گفته بود که میخواهم فلانی را ببینم. وقتی رفته بودیم، از مریضیهای شهید رئیسی و وضعیت پایش و اینکه دارد اذیت میشود میگفت. اینکه میگفت تو رئیس دفتر هستی و من دارم میبینم که شبها خوابش نمیبرد. با تراکم برنامهها مقداری مراعات سلامتی او را داشته باشید تا از پا نیافتد. میگفت حس میکند که دارد از پا میافتد. در ملاقات بعدی ما، از من مشورتی حقوقی در حوزه تعلیموتربیت و مرتبط با شورای عالی انقلاب فرهنگی و نه دولت میخواست. من منهای آن، ارتباطات خانوادگی با شهید رئیسی داشتم. بچههای من مانند بچههای او و خانواده اش بودند. من ایشان و خانواده ایشان را از قبل میشناختم. آقای علم الهدی را از قبل میشناختم. همشهری بودیم و ارتباط داشتیم. ولی جلسات کاری و تماس کاری مرتبط با دولت نداشتیم.
* خود آقای رئیسی هم از این نمیگفتند که همسرشان نظری بدهند و در دولت اجرا کنند؟
با شهید رئیسی کاملا اداری و دوستانه کار میکردیم. زمان حضورایشان و من در منزل خیلی محدود بود. من بین ۱۱ تا ۱۲ شب به منزل میرفتم و شام میخوردم و میخوابیدم و نماز صبح به دفتر میآمدم. مجالی برای گفتگو نبود. کمترین اطلاعات دولتی را خانواده من داشتند. اتفاقا خانم من هم خانه دار است و به مسائل سیاسی ورود دارد. ولی زمانی برای گفتگوی بین ما به وجود نمیآمد. اما اینکه در منزل گفتگویی و نظری داده شود، طبیعی است. اما در تصمیمات دولتی نبود. اما اینکه شب سر سفره شام بگوییم مجاز نیستند در مورد دولت صحبت کنند نه حتما صحبت میشده.
* آقای ضرغامی گفته بودند که ایشان از من دعوت کرده بودند تا به عنوان وزیر گزارش دهند. اما گویا ایشان نرفته بودند. میخواستم ببینم چقدر نظراتشان را به دولت میرساندند؟
من مداخله در دولت را نفی میکنم. اما اشاره کردم که ایشان با برخی حوزهها به ویژه حوزههای تربیتی ورود داشتند. با برخی از دولتیهای ما … شناخت ایشان به حوزه تعلیموتربیت و آموزشوپرورش و آموزش عالی، شاید از شهید رئیسی بیشتر بود. با خیلی از اساتید دانشگاه در ردههای مختلف داشتند … زمان آستان قدس، شاید اولین ملاقاتهای من با دکتر طهرانچی در مقطعی بود که شهید رئیسی آقای دکتر طهرانچی را به آستان قدس برده بودند تا از توان ایشان در آنجا استفاده کنند. آنجا آشنایی قبلی با ایشان نداشتم و در حرم مقداری با هم صحبت کردیم. از یکی از چهرهای علمی درمورد ایشان پرسیدم و گفت که استاد دانشگاه شهید بهشتی است. همان جایی که خانم علم الهدی استاد دانشگاه است. این دو استاد دانشگاه شهید بهشتی طبیعی است که از هم خبر و ارتباط دارند و با هم گفتگو میکنند. نمیتوانیم اینها را نادیده بگیریم و بگوییم نیست. به ویژه در حوزه آموزش عالی و تعلیموتربیت و مسئولیتی که ایشان داشتند. همین ارتباط را با وزرای دولت قبل هم داشتهاند. چون آن اقتضای کار این بود. ولی در حوزه اجرا این را … در حوزه خودم میگویم صفر. مداخله در حد صفر بود. قویا این را عرض میکنم.
* این درست است که گفته میشد آقای جلیلی قرار بود معاون اول آقای رئیسی باشند؟
خیر – آقای رئیسی ایشان را دعوت به همکاری کردند. ولی نه در معاونت اول. اولا رویه شهید رئیسی این بود که میگفتند با دولت همکاری کنید. یک ارزیابی عمومی داشتند. در دعوت به همکاری مطلق با دولت، موضع آقای جلیلی این بود که در بیرون دولت هر کاری از من ساخته باشد انجام میدهم. ولی وارد مناصب دولتی نمیشوم.
* ایشان که چند بار کاندیدای ریاست جمهوری میشدند…
شاید به کمتر از ریاست جمهوری قانع نبودند. نمیدانم. از خودشان بپرسید. ولی آداب شهید رئیسی این بود.
شهید رئیسی در قوه قضاییه به من میگفت که ابتدا نظرم این است که وقتی به دولت رفتم شما هم بیایید. حتی صراحتا در ابتدای امر نگفتند که کجای دولت باشم. من هم گفتم آمادگی دارم که در هر جای دولت بگویید، خدمت میکنم. برایشان مثال زدم که اگر بگوییم دفتر یا وزیر – البته متناسب با کار، چون یکی از ارادههایشان این بود که وزیر دادگستری شوم – یا معاون حقوقی یا مشاور یا کارشناس، اگر در دولت احساس کردید که میتوانم کمک کنم آمادگی دارم. بعد که جلوتر رفتیم و ایشان سمتهای مشخص را پیشنهاد دادند، به ایشان گفتم شما تصمیم بگیر و لازم نیست به من بگویید. اگر به من گفتید، به شما چیزی میگویم که هیچ کسی این را به شما نخواهد گفت. اینکه اولا بدون گفتن به من تصمیم بگیرید. مطمئن باشید میپذیرم. دوما اگر به من گفتید، نه مشورت خواهم کرد و نه استخاره. آن چه که شما گفته اید خواهم پذیرفت. چون به ایشان میگفتم شما من را میشناسید و ظرفیتها و قابلیتهای من را میدانید. تشخیص شما اگر این است که به عنوان مشاور محض باشم، میپذیرم. مرام ایشان همین بود.
با خیلی وزرا بعدا صحبت کردم. ایشان آقای محرابیان را ابتدا دعوت به همکاری کرد. خود آقای محرابیان هم فکر میکرد که شاید اراده ایشان وزارت صنعت باشد چون قبلا وزیر صنعت بودند. اما ایشان اول میخواست ببیند که فرد برای کار در این جایگاههای دولتی و کار سازمانی چقدر آمادگی دارد. چون برای کار مشورتی و نخبگانی و فکری، دایره شهید رئیسی خیلی وسیع بود. همه گروهها را دعوت میکرد و از آنها نظر مشورتی میگرفت. کاری به تعلقات سیاسی آنها نداشت. ولی وقتی دعوت میکرد، یعنی در یک جایگاه دولتی قرار بگیرید و به من کمک کنید. برخیها عذر میآوردند. من جمله در همان مباحث اولیه همکاری سازمانی و مطلق با دولت و نه همکاری فکری و در سایه و مشورتی، ایشان تمایلی برای احراز سمت دولتی مطلقا از خودش نشان نداد. البته گفت کمک و همکاری میکنم و داشتهها و یافتهها و داده هایم را در اختیار شما قرار خواهم داد و در سایه خواهم ماند.
* کمک کردند؟
ایشان مطلب زیادی برای دولت فرستادند. در حوزههای مختلف و جمع بندیهای تخصصی داشتند. از جمله کسانی بود که مکاتبات زیادی با دولت داشت. درصد مکاتباتی که مورد پسند دولت قرار گرفت زیاد نبود. ولی از ناحیه ایشان در حوزههای مختلف، مباحث جمعبندی شده کارگروههای مختلف همراه با دیدگاه و نظر میفرستادند. یکی از کسانی بود که با رئیس جمهور مکاتبات در حوزه راهبردی و پیشنهادات داشتند.
در انتخابات ۱۴۰۳ آیا آقای جلیلی دولت سیزدهم را نمایندگی میکردند؟
دولت به معنای دولت را خیر – درست است که برخی از اعضای دولت، از ایشان حمایت جدی کردند. به ستاد ایشان رفتند. ولی وقتی میگوییم دولت، ارکانی دارد. یا این دولت باید یک نظر اکثریتی باشد و یا مقاماتی که میتوانیم بگوییم آنها دولت را نمایندگی میکنند. مانند معاون اول و حتی تا حدی دفتر. ملاحظه کردید که نه معاون اول و نه دفتر، نه درمورد ایشان، بلکه درمورد هیچ یک از کاندیداهای ریاست جمهوری ورود نکردند. اینکه بخواهیم بگوییم جلیلی را نماینده نمیدانستیم و دیگری را میدانیم، اینطور نبود. هیچ کدام از داوطلبان را به عنوان داوطلبی که دولت شهید رئیسی و خود او را نمایندگی کند، در دولت چنین نظری نسبت به آنها نداشتیم.
* نزدیکی فکری و گفتمانی چطور؟
هر کدام یک درصدهایی نقاط مشترکی داشتند. این طور نیست که بگوییم منحصر بوده است. چه در آنهایی که ثبت نام کردند و چه در آنهایی که تایید شدند. به طور طبیعی اگر بخواهیم آقای پزشکیان را لز این ارزیابی کنار بگذاریم، در هر حال آقای قالیباف اشتراکات گفتمانی با شهید رئیسی داشت.
* بیشتر از آقای جلیلی؟
نمی خواهم درصد بدهم. ولی میخواهم بگویم در مجموع این طور بود. آقای قاضی زاده وآقی زاکانی اشتراکات گفتمانی با شهید رئیسی داشتند. آقای جلیلی هم اشتراکاتی داشتهاند. هر کدام سهمی و به نسبتی این وضعیت را داشتند. تکثر اینها دلیل بر این بود که اگر قرار بود به یک نفر رای دهیم به یکی… بعد نظر سنجیها و اقتضائات دم انتخاباتی را کنار بگذارید. اگر همان اقتضای گفتمان دولت شهید رئیسی میبود، باید در آغاز امر در یکی از این داوطلبان و این کار انجام نشد.
* آقای قاضی زاده در ایام انتخابات طعنهای به آقای جلیلی زده بودند که کسی که شهید رئیسی را خیلی اذیت میکرد، نمیتواند نماینده واقعی آن دولت باشد. واقعا آقای جلیلی دولت سیزدهم را اذیت میکرد؟
من سعی میکنم که منصفانه نظر دهم. عرض کردم که آقای جلیلی مطالب فراوانی فرستادند و هدفشان کمک بود. ولی از نظر جمع بندیهای تخصصی دولت، خیلی از پیشنهادات ایشان پذیرفته نشد. ممکن است ایشان بگوید که اینها اشتباه کردند و اگر مسیری که من گفته بودم عمل میشد وضعیت بهتر بود. ولی در هر حال در ارزیابی و جمع بندیها به عنوان یک نظر نهایی مورد استفاده دولت قرار نگرفت. ولی ایشان این کار را انجام داد. آن طرف گفتم که ایشان دعوت به دولت شد ولی نیامد. ولی اینکه بگویم اذیت کرد، این واژه اذیت را تایید نمیکنم. در هر حال اشتراکاتی و افتراقاتی به طور طبیعی وجود دارد. گاهی اوقات ممکن است بین دو برادر این رخ دهد که جایی برادر از برادرش پشتیبانی میکند و جایی دو برادر ممکن است در روی هم قرار بگیرند.
* چون گفتید هر کدام یک درصدی اشتراک داشتهاند، اساسا دولت سیزدهم در انتخابات گذشته نمایندهای میخواست بفرستد؟ اسمهایی میشنیدیم که قرار است کاندیدا شوند. ولی یا رد صلاحیت شدند و یا گفتند نمیآییم. چنین ارادهای داشتید؟
ما از منظر دولت، مجری و برگزار کننده انتخابات بودیم. نظرم به عنوان عضوی از دولت و کسی که به موضوعات حقوقی نگاه میکنم که از شهید رئیسی درس آموخته ام، حتی معتقد بر این هستم که در مقاطعی که رئیس جمهور مستقر داوطلب دوره بعد میشود، خود رئیس جمهور مستقر داوطلب ریاست جمهوری باشد، معتقدم آن جاهم نباید گفت که این فرد کاندیدای دولت است. من و جمعی از اعضای دولت به جد بر این باور بودیم. حتی اگر این حادثه رخ نمیداد و الان در ۱۴۰۴ قرار بود انتخابات برگزار کنیم و قرار بود شهید رئیسی یا دکتر سید ابراهیم رئیسی داوطلب انتخابات ۱۴۰۴ شود، باز هم بر این باورم که نباید ایشان را کاندیدای دولت در نظر بگیریم. در انتخابات ۱۴۰۰ در حوزه ریاست قوه قضاییه رئیس دفتر ایشان بودم. روزی که میخواست برای ثبت نام برود من را صدا زد. گفت میخواهم ثبت نام کنم. اما تو رئیس حوزه ریاست قوه قضاییه هستی. به انتخابات هیچ کاری نداشته باش. با آقای محسنی و بقیه به قوه قضاییه بچسبید. نشان به این نشان که من اسماعیلی رفیق قدیمی محرم اسرار شهید رئیسی پای خود را در هیچ کدام از ستادها نگذاشتم. برای یک خداقوت گفتن نرفتم. یک زنگ انتخاباتی نزدم. این ادعا نیست. خدای متعال دم اذان شاهد است
* تبریک هم نگفتید؟
بعد از انتخابات تبریک گفتم. من که همه سفرهایم با ایشان بودم و هیچ سفر ایشان را در ایام انتخابات نرفتم. هیچ جلسه ایشان را شرکت نکردم. در ستاد مشهور خیابان پرچم نرفتم که ببینم چه رنگی است و چند تا اتاق دارد. شهید رئیسی خودش این گونه فکر میکرد. جمعی از دولتیهای همراه ایشان مانند بنده و برخی دیگر هم این گونه میاندیشیدیم. لذا معتقد بودیم که نه تنها در انتخابات نماینده داشتیم، که نباید هم داشته باشیم. این یک مبنای کاملا قابل دفاع است و معتقدم در همه ادوار هم باید این گونه باشد. مقطعی از شهید رئیسی جدا بودم و آن هم مقطع تبلیغات انتخابات بود. چون گفته بود در امور دفتر باشید. ایشان تعبیری داشت که من و تو تربیت حقوقی داریم. این معلول همان تربیت حقوقی است. تربیت حقوقی، هم ایشان را به عنوان یک استاد و پیشکسوت و من را به عنوان یک همراه و شاگرد ملزم میکرد که بر اساس این تربیت حقوقی به موضوع نگاه کنیم. این هم جزو افتخارات شهید رئیسی و حوزه همکاری با ایشان است.
* دیدگاه آقای رئیسی درمورد نگاههای سیاسی اعضای خانواده چه بود؟ آقای علم الهدی بسیار مشهورند و پدر همسر آقای رئیسی بودند. نگاه سیاسی آقای علم الهدی را چگونه میدیدند و چقدر قبول داشتند؟
نیاز نیست من بگویم. مواضع خود شهید رئیسی را در مقاطع مختلف ببینید. بله، در خط کشیها و تقسیم بندیهای جناحی و جریانی، اگر بخواهیم بین دو جریان درون نظام و در درون حاکمیت تعریف کنیم، شهید رئیسی نسبتش با یک جریان سیاسی در کشور بیشتر بود. قابل کتمان نیست. اما رفتار شهید رئیسی برای اینکه موضع ایشان را بدانید، بیانات و مواضع سیاسی ایشان هست و نیاز به تحلیل من ندارد. بیانگر دیدگاه سیاسی ایشان، آن دیدگاه واقعا تعادلی بود. شهید رئیسی به جریانات سیاسی کشور از این منظر نگاه میکرد. شهید رئیسی جایی خط کشی داشت. شاید باور و اعتقاد شخصی ایشان بود و یا التزامشان به ولایت و آن فتنه بود. ولی ایشان با جریان اصلاحات منهای فتنه، خط کشی نداشت. چون در جلسات احزاب اصلاحات و اصلاح طلب صمیمی بود. جلسات زیادی هم با آنها برگزار میکرد. استفاده هم میکرد. قائل بر این نبود که چون تعلقی به جریان سیاسی خاصی دارند، در گفتمان و رفتار سیاسی خود چه در قوه قضاییه و چه در دولت و چه در ارتباط با جریانات سیاسی جور دیگری عمل کند. شهید رئیسی را خود شهید رئیسی میبینیم. شهید رئیسی را آقای علم الهدی نمیدانیم و نمایندگی ایشان را نمیکرد. ایشان سرباز ولایت بود. به هیچ عنوان پیدا کردن حتی تصور زاویه با ولایت را جایز نمیدانست. مبنایی معتقد بر این امر بود که از نظر اعتقادی و هم کارشناسی، منویات و نظرات حضرت آقا کارشناسی نظرات صاحب نظرات امروز کشور ما است. همین هم هست. دنیا هم قبول دارد که در کشور، هیچ کس را در حوزههای مختلف صاحب نظرتر از حضرت آقا نداریم. با اشرافیتی که نسبت به موضوع دارند. البته در کنارش با اخلاص و معنویت و توسل و توکل و پشتوانه خاص معنوی که دارند. اگر این را منها کنیم و قرار باشد یک مدیریت علمی و کارشناسی و تخصصی باشد، چه کسی کارشناستر و دقیقتر و صاحب نظرتر از ایشان است؟ ایشان نسبت به هیچ کس، چه در دولت و چه در بیرون دولت چنین نمایندگی نداشتند. ایشان یک روحانی باسواد مجلس خبرگان بود. ولی در مواردی برخی اظهار نظرهای اعضای مجلس خبرگان را مناسب نمیدانست. ایشان در مواردی اشتراکات فراوانی با جامعه مدرسین داشت. اما این گونه نبود که هر چه جامعه مدرسین بفرمایند، ایشان همان را میفرمایند. یا در جریانات سیاسی به همین صورت. همین قدر بگویم که مثلا در انتخابات مجلس، چه مجلس فعلی و چه قبلی، نه ایشان و نه من به یک لیست رای ندادیم. البته هر دو به سی نفر رای دادیم. ولی نه ایشان به یک لیست متمرکز رای داد و نه بنده. نمیخواهم بگویم دقیقا به چیزی که ایشان رای دادند من رای دادم. چون رای کامل ایشان را نمیدانم. ولی میدانم که ایشان به لیست خودش رای داد. آن نگرش سیاسی ایشان نسبت به موضوعات را میشود از این رفتارها دید. هم گفتمان و هم رفتار ایشان موجود است.
* کدام گزارش بود که رهبری گفته بودند مهمل بوده است؟
اصلا گزارش دولت نبود. در یکی از ملاقاتهای شهید رئیسی با حضرت آقا، در ارتباط با موضوعات ارزی این بحث شده بود که برخی شرکتهای دولتی یا به قول برخی خصولتی، ارز ناشی از صادرات خود را بر نمیگردانند. الان هم بر نمیگردانند. در دولت هم پیگیری شده بود. استارتش هم از بیرون دولت از قبل خورده بود که میگفتند وضعیت عمومی کشور و اقتضائات ارزی کشور این است و این کار نمیشود. اما با ارزی که میآید، میخواهید نیروگاه بسازید؟ آن کار را خودمان انجام میدهیم و مناسبتر هم در میآوریم. اینها مجموعهای از شرکتهایی شدند که تعهد کردند تا ۴۸ کلان پروژه را در کشور اجرا کنند و به نوعی این داستان جبران شود. هیچ کدامشان هم دولتی نبودند. متولی آنها هم از عناصر دولت نبودند. دفتر حضرت آقا هم در جریان بود. قرار شد ایشان پیگیری کنند و به خود رئیس جمهور هم گزارش داده بودند. فرمودند که اینها وعده دادهاند. اما چه کرده اند؟ ایشان از همان تیم و گروه پرسیدند که چنین حرف و وعدهای دادید و پروژههایی اکثرا در حوزه انرژی و نفت و گاز و آب و برق تعریف کرده اید. چه کار کرده اید؟ فهرست پروژه و آخرین وضعیت آنها را بدهید. همان تیم خارج از دولت گزارش دادند و عین آن گزارش را امانتا در ملاقات بعدی ارائه دادند. نه به عنوان گزارش دولت و نه در حوزه دولتی. گفتند موضوعی که پیگیری کرده بودید، از مجموعه پیگیری کردم. آقا گزارش آن مجموعه را گزارش مهمل نامیدند. ربطی به دولت نداشت. بخش غیر دولتی و ناظر بر پروژههایی بود که انجام شده بود و برخی از پروژهها هنوز روی زمین مانده بود و برخی در رفع معارض مانده بود. برخی از پروژهها هم پیشرفت کرده بود. آقا کلان آن گزارش را فرمودند. مثلا یکی از آن گزارشات مربوط به فولاد مبارکه بود که نیروگاه میزنیم. اگر خاطرتان باشد در دیدار نمایشگاه پایان دولت در حسینیه حضرت آقا زدند، آقای طیب نیا اشارهای کرد و حضرت آقا سوال کرد که این جزو همان موضوعات بود؟ اتفاقا این بخشی بود که پیشرفتش بیشتر بود. یک نیروگاه فولاد مبارکه را در همان پروژه افتتاح کرده بودیم. ولی اینکه آقا گفتند مهمل، صفر تا صد نبود. ناظر به وجه غالب بود. همان جا هم آقا بر اساس ذهنیت کلی خود هم چالشی هم با آقای طیب نیا داشتند که کاری نکرده اید و آقای طیب نیا هم گفتند انجام داده ایم و مستنداتش را خواهیم آورد. ولی انجام شده بود. در آن حوزه ۴۸ پروژه بود که به طور طبیعی اگر این ۴۸ پروژه کمتر از ۵۰ درصد پیشرفت باشد، گزارش مثبتی نیست. اگر در آن وعدههایی که دادند خروجی این مجموعه ۱۵-۲۰ درصد شود، داوری نسبت به این گزارش که گزارش مهملی است، داوری بیربطی نیست. ضمن اینکه ۱۵ درصد هم انجام شده است. باید آن گزارش را تجمیعی دید. در آن نظر تجمیعی که ربطی به دولت نداشت، مربوط به آن شرکتها بود و بخشی انجام شده بود. بخشی پیشرفتهای خوبی داشت. یک بخش نیروگاه سمنان بود. جزو همان پروژهها بود که یکی از آن شرکتها انجام داد. اتفاقا در اواخر دولت شهید رئیسی یکی از پروژههایی بود که به بهرهبرداری رسید. چون سفر ما قبل آخر شهید رئیسی به سمنان بود که بعد به مازندران رفت. این گزارش برای خیلی قبل از آن بود و در ذهن شریف حضرت آقا هم بود. ولی پروژه نیروگاه سمنان جزو همان ۴۸ پروژه بود که در دولت به بهرهبرداری رسید. ولی باید نسبت به کل این گزارش داوری کنیم که درصد مورد انتظار را برآورده نکرده بود و آقا فرمودند که مهمل است و بعد هم اشاره کردند که تقریبا… این همان احتیاط حضرت آقا بود که اگر کسی پیدا شد و گفت که این یکی انجام شده بود، بگویند … درست هم همین است. من اینجا دو ساعت با شما صحبت کردم. یک داوری مصداقی داریم و یک داوری نسبت به مجموع این مصاحبه دو ساعته داریم. در گزارش مجموع این مصاحبه دو ساخته میتوانیم بگوییم که این مصاحبه مفید یا غیر مفید بود. اگر سرجمع آن را مفید گفتیم، دلیل بر این نیست که در آن اشکال نبود. اگر سرجمع آن را غیرمفید دیدیم، دلیل بر این نیست که داخلش مثبتهایی وجود نداشت.
https://www.modara.ir/?p=345186
ابراهیم نجفی، نایب رییس کمیسیون عمران مجلس با انتقاد از قطعیهای مکرر برق و ضعف مدیریت در حوزه انرژی، گفت: بهدلیل نداشتن برنامه مدون و عدم اجرای قوانین مصوب، طرح استیضاح وزیر نیرو با امضای ۲۱ نماینده به هیئترئیسه ارسال شد.
اکسیوس نوشت: اسرائیل در حال آمادهسازی برای حمله سریع به تأسیسات هستهای ایران است، در صورتی که مذاکرات میان آمریکا و ایران فروبپاشد؛ این را دو منبع اسرائیلی مطلع از این رایزنیها به آکسیوس گفتهاند.
سید محمد خاتمی در پیامی به ششمین کنگره حزب مجمع ایثارگران تاکید کرد: مذاکره و تعامل اصلا به معنای تسلیم شدن در برابر زورگویی دشمنان نیست؛ بلکه اقدامی در راستای مصلحت عمومی است.