کد خبر : 276188
انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴ - 13:30
دسته‌بندی : فرهنگی
چاپ

وقتی تفکر جلیلیسم برای جلب مخاطب دست به دامان حسن ریوندی می‌شود

دست دراز کردن برنامه ساز تلویزیون به سمت نوجوانی که حتی خودش نمی داند این باد که به پرچم او وزیده است، چند صباحی ادامه دارد و از نفس می افتد، یعنی پایان ادعاهای فرهنگی تفکر جلیلیسم در صداوسیما. 

وقتی تفکر جلیلیسم برای جلب مخاطب دست به دامان حسن ریوندی می‌شود

به گزارش سایت خبری مدارا؛ امتداد نوشت: جریان وحید جلیلی و پیمان جبلی وقتی به صداوسیما رفتند، ادعای اصلیشان این بود که باید «سلبریتی زدایی» کرد. آنها معتقد بودند که امکانات نظام (بخوانید صداوسیما که دهه هاست در یدقدرت آنهاست) در اختیار افرادی قرار می گیرد که تبدیل میشوند به افراد مشهور و بعد در زمان‌های حساس به جای آنکه طرف سیستم را بگیرند، در نقطه مقابل می‌ایستند. اما حالا و با اتفاقی که در برنامه شب یلدای صداوسیما افتاد همه این ادعا رنگ باخته است. صداسیما و تفکر جلیلیسم در فرهنگ شکست خود را اقرار کردند.

همین چندماه قبل بود که یکی از نخبگان فرهنگی جریان مدعی انقلابی گری به خاطر احتمال بازگشت رشیدپور و رضا گلزار به صداوسیما گفته بود: «من اسکول نظام مقدس نیستم که کف خیابان مبارزه کنیم و برنامه بسازیم بعد شما دیگران را به تلویزیون بیارید»

حالا حضور افرادی همچون حسن ریوندی و نوجوانی که با یک ویدئوی«تمسخرآمیز» تبدیل به چهره شد، در قاب صداوسیما اعترافی بود به این مساله که این صداوسیما نیست که سلبریتی می‌سازد. اگرچه به اعتقاد نگارنده افرادی که طی یک حادثه شناخته میشوند را نمی‌توان سلبریتی به حساب آورد. سلبریتی‌ها درست یا غلط یکی از اقشار مرجع در جامعه به حساب می آیند. لزوما هرچهره ای که مشهور شد، سلبریتی به حساب نمی‌آید. مثلا معتادی که در زمان کرونا گفته بود: «معتادا نمی گیرند» و با همین جمله مشهور شد یا زنی که صدایش را همه با جمله «چیپس میخوری؟» شناختند، سلبریتی به حساب نمی آیند.

سلبریتی ها کسانی هستند که رفتار و گفتار آنها دستکم برای بخشی از جامعه در هر سن مختلف به عنوان مرجع شناخته شده و این بخش از جامعه در مواضع و مقاطع گوناگون به این افرد نگاه می کنند.

معنای حضور کسانی که با اینستاگرام فیلترشده در جمهوری اسلامی به شهرت رسیدند و به قاب تلویزیون آورده میشوند، این است که صداوسیما انحصارخود را برای تبدیل افراد به «چهره» از دست داده است. نفس حضور این افراد یعنی دیگر صداوسیما نمی تواند سر افراد منت بگذارد که با استفاده از امکانات این سازمان تبدیل به چهره شدند. دست دراز کردن برنامه ساز تلویزیون به سمت نوجوانی که حتی خودش نمی داند این باد که به پرچم او وزیده است، چند صباحی ادامه دارد و از نفس می افتد، یعنی پایان ادعاهای فرهنگی تفکر جلیلیسم در صداوسیما.

کسانی که با ادعای فاخر کردن تولیدات فرهنگی صداوسیما وارد آن شدند تا خالص سازی کنند، امروز با شکست روبه رو شدند و از سر ناچاری (نه اعتقاد) برای پر کردن آنتن تلویزیون به هر دستاویزی چنگ می زنند.

دیر یا زود و با ورود اینترنت هایی ماهواره ای و ارزان قیمت، صداوسیما به طور کلی از نفس خواهد افتاد. صداوسیمای انحصاری امروز، سرنوشتش درست مانند تلفن های ثابت منازل است که روزگاری یکه‌تاز میدان بودند اما امروز شرکت مخابرات اگر ماهانه از جیب مشترکان پول برداشت نکند ورشکسته به تمام معناست.

نکته اینجاست که هنوز هم درک نکردند چه اتفاقی در حال رخ دادن است و هنوز فکر می کنند قادر هستند انحصار «تصویر» و«پخش» را در اختیار خود نگه دارند. با ورود اینترنت های ماهواره ای و اینترنت 5g به کشور، صداوسیما برای امرار معاش ناگزیر می شود مانند مخابرات ماهانه از جیب همه ایرانیان به اجبار پول برداشت کند تا خرج مواجب بگیران خود را بپردازد.

اخبار مرتبط:
جبلی: آماده‌ایم پایتخت ۸ را تولید کنیم
جبلی: آماده‌ایم پایتخت ۸ را تولید کنیم

رئیس سازمان صداوسیما گفت: تا آنجایی که بنده اطلاع دارم، مذاکراتی با آقای مهران مدیری برای تولید سریال صورت گرفته، اما اطلاعات دقیق بیشتر در رابطه با این موضوع را سیما فیلم ارائه خواهد داد.

نقد و بررسی سریال کنکل / یک داستان پلیسی جذاب با حضور هانیه توسلی و صابر ابر
نقد و بررسی سریال کنکل / یک داستان پلیسی جذاب با حضور هانیه توسلی و صابر ابر

سریال کنکل فضایی پلیسی و معمایی دارد و لوافی پور این بار سراغ روایت یک داستان پلیسی رفته است. داستان کنکل از یک سرقت آغاز می‌شود. یک دزدی در یک کارخانه قدیمی باعث می‌شود پای پلیس به ماجرا باز شود.

روزنامه اصولگرا: فستیوال کوچه با خاموش شدنش، درس همبستگی ملی داد/ دیدید برخورد امنیتی با چنین مراسمی چه زیان‌هایی دارد؟
روزنامه اصولگرا: فستیوال کوچه با خاموش شدنش، درس همبستگی ملی داد/ دیدید برخورد امنیتی با چنین مراسمی چه زیان‌هایی دارد؟

تصمیم به خاموشی جشن، جلوه‌ای از خودآگاهی جمعی بود؛ خودآگاهی‌ای که معتبرترین مجوز آن، قضاوت و وجدان عمومی است نه دستور یک مقام اداری. این لحظه‌ نمادین، نشان داد که قوام همبستگی اجتماعی در ایران تنها در سایه‌ تنوع سلیقه‌ها تجلی می‌یابد، نه در یکنواختی. وقتی کوچه‌های شهر به سکوت نشستند، شاهرگ های تجربه مشترک ما در برابر درد ملی به تپش افتاد.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلیه حقوق محفوظ است