مدرسه ما نه سوژه مومن تولید کرده (که سیستم می خواسته)، نه سوژه مدرن تولید کرده، نه سوژه مدنی تولید کرده؛ چه تولید کرده؟ سوژه مقاوم! اینکه می بینید دهه هشتادی این طور جسورانه دارند خود را ابراز می کنند به دلیل این است که سیستم مدرسه می خواسته یک هویت سازی دنبال کند که آن سیاست جدا از اینکه روشش غلط بوده، اصولش هم غلط بوده است.
در نتیجه تفاوت ها را نمی دیده است، این کرد است، آن ترک است، تفاوت های خانوادگی، طبقاتی، فردی.
چیزی که الان داریم در جامعه می بینیم، جنبش اعتراضی بزرگ، این به خاطر این است که سیاست ما در سوژه شکست خورده است، سوژه یعنی انسان نوعی که می خواستیم پرورش دهیم.
فقط یک تیپ مشروعیت داشته، مومن، انقلابی، بسیجی. هر چه اسم آن را می خواهید بگذارید. وقتی این تیپ مشروع شود و بقیه تیپ های اجتماعی طرد می شوند یا با خشونت گفتمان مواجه می شوند. انچه باعث شده این صداها بیرون بیایند، خشونت گفتمانی است.
هویت ملی اگر نتواند تفاوت ها را در نظر بگیرد و بخواهد یونیفرم درست کند، تفاوت ها کم کم حذف می شوند، تفاوت های سنی، تفاوت های جنسیتی، تفاوت های قومیتی، تفاوت های زبانی.
دولت دموکراتیک دولتی است که در کنار اینکه دارد یک نوع وحدت ایجاد می کند، سیاستِ تفاوت دارد. اگر شما فقط سیاست هویت داشته باشید، یعنی بگویید نظام آموزشی، نظام آموزش عالی، نظام رسانه ای همه برای یک هویت واحد شکل بگیرند بحرانی که پیدا می کنید این است که عاملیت، خلاقیت، فردیت، خود تحقق بخشی، تفاوت های فردی که آدم ها دارند کم کم حذف می شوند و با تنگنای حضور مواجه می شوند.
در جامعه ایران چه اتفاقی افتاد؟ تنش هایی که الان اتفاق افتاده است؟ ما سه فرهنگ داریم! یکی فرهنگی که رسوب یافته، از ایران باستان، از چند هزار سال پیش در الگوهای خانوادگی، در الگوهای زبان، در الگوهای اسطوره ای که این در واقع همان ساختار است. اینها در ضمیر ناخودآگاه جامعه رسوب می کند.
یکی فرهنگ مسلط است که سیستم این را اجرا می کند. حکومت ها و دولت ها با توجه به ایدئولوژی خود، فلسفه سیاسی خود می خواهد یک فرهنگی را مسلط کنند.
و یکی هم فرهنگ در حال ظهور است. فرهنگ در حال ظهور آن فرهنگی است که در نتیجه تغییرات تکنولوژیک، مهاجرت ها، ورود مصرف، تحول نسل ها، امر جدید می آید.
فرهنگ در حال ظهور تثبیت نشده، فرهنگ مسلط را سیستم روایت می کند، فرهنگ رسوب.
حوادث و جنبش بزرگی که داریم در جامعه می بینیم این حوادث ناشی از تنش این سه فرهنگ است.
تنش به این برمیگردد که فرهنگی که فرهنگ سیستم است، آن فرهنگ در چند چیز افراط می کند. با چند چیز واقع بینانه برخورد نمی کند.
فرهنگی که سیستم می خواهد دنبال کند – به ویژه پس از انقلاب را توضیح می دهم – سیاست تفاوت را ندارد، یعنی به حد کافی ندارد. دولت و حکومت خیلی فراتر از حد ضرورت در فرهنگ مردم دخالت می کند.
یعنی نقش مادر حذف می شود، چون حکومت تصمیم می گیرد کی باردار بشود و کی نشود.
حکومت بجای مادر تصمیم می گیرد که باید با بچه چگونه رفتار بکند.
حکومت بجای مادر تصمیم می گیرد که کجا می توانید بروید و کجا نمی توانید بروید.
نقش پدر حذف می شود، نقش خانواده، نقش نهادهای مدنی.
استفاده افراطی از بروکراسی که عملا بروکراسی را هم بی اثر می کند.