مینا علی اسلام خبرنگار سایت خبری مدارا؛ در سال ۲۰۲۵، جهان بار دیگر شاهد صفآرایی آشکار دو بلوک قدرت جهانی است: غرب به رهبری ایالات متحده و متحدان اروپاییاش، و شرق با محوریت روسیه و چین. در این میان، ایران به نقطه کانونی این تقابل تبدیل شده؛ کشوری که نهتنها بهواسطه موقعیت ژئوپلیتیکیاش بلکه بهدلیل برنامه هستهای، روابط منطقهای و جایگاهش در محور مقاومت، نقشی تعیینکننده در شکلگیری نظم جدید جهانی ایفا میکند.
حملات نظامی و آغاز بحران
در ژوئن ۲۰۲۵، حمله اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران با همراهی مستقیم آمریکا، نقطه عطفی در تشدید تنشها بود. این حملات که تأسیسات نطنز، فردو و اصفهان را هدف قرار دادند، با واکنش موشکی ایران همراه شد و فضای منطقه را به آستانه جنگ فراگیر کشاند.
ایران در پاسخ، همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تعلیق کرد و ذخایر اورانیوم غنیشدهاش را افزایش داد؛ اقدامی که نگرانیهای بینالمللی را دوچندان کرد و موجب صدور بیانیههای هشدارآمیز از سوی کشورهایی چون ژاپن و استرالیا شد.
بلوکبندیهای جدید: غرب مهاجم، شرق محتاط
در حالیکه آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عربی در تلاش برای بیثباتسازی ایران هستند، بلوک شرق با احتیاط و ملاحظات اقتصادی و امنیتی، از تهران حمایت میکند. روسیه که درگیر جنگ اوکراین است، با محدودیتهای تسلیحاتی مواجه بوده و هنوز درباره تحویل سامانههای دفاعی پیشرفته به ایران تصمیم قطعی نگرفته است. چین نیز با وجود وابستگی به انرژی ایران، در شرایط کسری بودجه و چالشهای داخلی، حمایت مستقیم نظامی را به تعویق انداخته است.
محور مقاومت و حلقه محاصره
همزمان با حملات به ایران، گروههای همپیمان تهران در منطقه نیز تحت فشار قرار گرفتهاند. از حماس و حزبالله گرفته تا انصارالله یمن و شبهنظامیان عراقی، همگی با محدودیتهای عملیاتی و قطع مسیرهای مواصلاتی مواجهاند. این اقدامات بخشی از پروژهای گسترده برای تضعیف محور مقاومت و تکمیل حلقه محاصره ایران تلقی میشود.
دیپلماسی در سایه جنگ
در چنین شرایطی، دیپلماسی جهانی نیز دچار اختلال شده است. نشست شورای حکام آژانس در سپتامبر ۲۰۲۵ با محوریت پرونده ایران برگزار شد، اما فضای آن بیش از آنکه دیپلماتیک باشد، امنیتی و تهدیدآمیز بود. ایران در واکنش، غرب را به تخریب روند دیپلماسی متهم کرد و خواستار مؤاخذه مهاجمان شد. اما سایه جنگ در این شرایط چقدر نزدیک است؟
احتمال حمله نظامی به ایران در نیمه دوم سال ۲۰۲۵ بهطور قابلتوجهی افزایش یافته و بر اساس گزارشهای اطلاعاتی و تحرکات نظامی، اسرائیل در حال آمادهسازی برای یک حمله پیشدستانه است؛ حملهای که آمریکا نقش پشتیبان کلیدی در آن ایفا خواهد کرد. به نظر می رسد که سناریوی حمله اینگونه باشد: اسرائیل در خط مقدم، آمریکا در پشت صحنه. اما چگونه؟
اسرائیل بهعنوان آغازگر حمله شناخته میشود. طبق گزارش واشنگتن پست، اسرائیل احتمالاً تا پایان سال ۲۰۲۵ تأسیسات هستهای فردو و نطنز را هدف قرار خواهد داد.
– آمریکا نقش پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی دارد، به این ترتیب که:
– تأمین سوختگیری هوایی، ارائه اطلاعات شناسایی، و فروش کیتهای هدایت بمبهای سنگرشکن BLU-109 به اسرائیل، همگی نشاندهنده حمایت عملیاتی واشنگتن از تلآویو هستند.
– دولت ترامپ با سیاست «دیپلماسی اجبار»، گزینه حمله نظامی را در صورت شکست مذاکرات فعال نگه داشته است. ترامپ صراحتاً اعلام کرده که ایران نباید حتی به غنیسازی نزدیک شود، و این موضعگیری احتمال حمله را افزایش داده است.
تحلیلها و شواهد عملیاتی نشان میدهند که اسرائیل در حال آمادهسازی زیرساختهای نظامی برای حمله است:
– تولید موشکهای ضدبالستیک آرو-۴ و ارتقاء گنبد آهنین و فلاخن داوود برای مقابله با موشکهای ایرانی.
– تسریع در دریافت هواپیماهای سوخترسان KC-46 از آمریکا برای افزایش برد عملیاتی جنگندهها.
– افزایش تولید موشکهای آرو-۳ و اختصاص ظرفیت موشکهای پاتریوت آمریکا به اسرائیل.
در شرایط فعلی، احتمال حمله نظامی اسرائیل به ایران بالا ارزیابی میشود، بهویژه اگر ایران همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را متوقف کند یا سطح غنیسازی را افزایش دهد. آمریکا نقش مستقیم در آغاز حمله نخواهد داشت، اما پشتیبانی حیاتی از اسرائیل خواهد کرد. این حمله ممکن است محدود به تأسیسات هستهای باشد، اما تبعات آن میتواند منطقه را به آستانه جنگ گسترده کشانده و نقطه عطفی در تحولات جهانی در سال جدید میلادی شود.
آنچه امروز در خاورمیانه جریان دارد، صرفاً یک بحران منطقهای نیست؛ بلکه بازتابی از بازآرایی قدرت در سطح جهانی است. ایران، با تمام چالشها و فشارها، به نقطهای رسیده که نقش آن در تعیین مسیر آینده نظم بینالملل انکارناپذیر است. آیا بلوک شرق حاضر است بهای حمایت کامل از تهران را بپردازد؟ آیا غرب به سیاست «صلح از مسیر جنگ» ادامه خواهد داد؟ پاسخ این پرسشها، سرنوشت منطقه و شاید جهان را رقم خواهد زد.