امیرحسین مصلی روزنامهنگار در یادداشتی که در اختیار تحریریه مدارا قرار داد نوشت: در شامگاه ۲۴ آبان ۱۴۰۲، امیرمحمد خالقی، دانشجوی ۱۹ ساله دانشگاه تهران، در کوی دانشگاه هدف حمله زورگیرانی قرار گرفت که قصد سرقت لپتاپش را داشتند. مقاومت این جوان به قیمت جانش تمام شد؛ مرگی که نه تنها خانواده او، بلکه جامعه ایران را در بهت فرو برد. این حادثه، تنها یک جنایت خیابانی نبود، بلکه نمادی شد از ناامنی فزاینده، فقر ساختاری و بحرانهایی که تحریمهای غرب و سوءمدیریت داخلی طی سالها بر پیکره ایران تحمیل کردهاند.
اعتراضات دانشجویی که در پی این واقعه در دانشگاه تهران شعله ور شد، خشم از ناامنی را با اعتراض شهروندان در فضای واقعی و مجازی علیه تحریمها و فساد اداری گره زد. این خشم نشان میدهد جامعه، تحریمهای خارجی و فساد داخلی را دو روی یک سکه میداند که با تشدید فقر و تبعیض، امنیت شهروندان را به مخاطره انداخته است.
تحریمهای یکجانبه آمریکا از سال ۲۰۱۸، اقتصاد ایران را با رشد منفی ۲.۵ درصدی، تورم ۵۰ درصدی و دوبرابر شدن خط فقر در پنج سال اخیر مواجه کرده است. بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، امروز ۳۰ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند و نرخ بیکاری جوانان تحصیلکرده به ۴۰ درصد نزدیک شده است. امیرمحمد خالقی، مانند هزاران دانشجوی دیگر، در آرزوی آیندهای بهتر، هر روز با فشار معیشتی دست و پنجه نرم میکرد؛ آیندهای که با مرگ او در حاشیه کوی دانشگاه، برای همیشه ناتمام ماند.
کارشناسان هشدار میدهند فقر ناشی از تحریمها، جامعه را به «جنگ برای بقا» سوق داده است. آمارهای رسمی نشان میدهد سرقتهای خیابانی در سه سال گذشته ۷۰ درصد رشد داشته و نرخ قتل در ایران به ۶.۵ مورد در هر ۱۰۰ هزار نفر رسیده است. این روند، مشابه الگویی است که پیشتر در کشورهای تحریمشدهای مانند ونزوئلا مشاهده شد؛ جایی که تحریمهای آمریکا و فساد داخلی، نرخ قتل را به ۶۰ مورد در هر ۱۰۰ هزار نفر افزایش داد و امنیت اجتماعی را نابود کرد.
فساد اداری، حلقه مفقوده این بحران است. سیاستهای ناکارآمد چند دهه اخیر مانند تخصیص ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومانی، که سالانه ۲۰ میلیارد دلار به جیب رانتخواران سرازیر کرد، یا پروندههای فساد کلانی مانند اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی بانک سرمایه، اعتماد عمومی به نهادها را تخریب کرده است. نتیجه این شده که تنها بودجه ناچیزی در کشور به پیشگیری اختصاص مییابد و مابقی را در حوزه امنیت شهروندان خرج تبلیغات برای لاپوشانی مشکلات یا برخورد با منتقدان وضع موجود میکنند و دست آخر امنیت شهروندان قربانی سیاستهای کوتاهمدت میشود.
اعتراضات دانشجویی پس از کشته شدن امیرمحمد، زنگ خطری برای حاکمیت است. جامعهشناسان و اقتصاددانان خواستار توافق با غرب برای رفع تحریمها و اصلاحات اقتصادی-سیاسی هستند. تجربه برجام در سال ۲۰۱۶ نشان داد رفع تحریمها میتواند رشد اقتصادی را به ۲۰ درصد برساند، اما این بهبود موقت، بدون اصلاحات ساختاری داخلی محکوم به شکست است. راه حل پایدار، ترکیبی از دیپلماسی فوری برای بازگرداندن ایران به بازارهای جهانی و «جراحی» داخلی برای مبارزه با فساد، شفافسازی مالی و بازتوزیع عادلانه ثروت است.
نسخه تاریخی این بحران پیشتر در عراق دهه ۱۹۹۰ تجربه شد؛ جایی که تحریمهای سازمان ملل ۸۰ درصد جمعیت را به زیر خط فقر کشاند و سیستم بهداشتی را نابود کرد. اگر ایران نتواند با توافق بینالمللی و اصلاحات داخلی از این چرخه معیوب خارج شود، ممکن است به «ونزوئلای خاورمیانه» تبدیل شود؛ کشوری که جوانانش نه در کلاسهای درس، که در خیابانها برای نان و امنیت میجنگند. سوال اینجاست: آیا حاکمیت و جامعه جهانی قبل از وقوع یک فاجعه انسانی بزرگتر، به این هشدارها پاسخ خواهند داد؟