به گزارش سایت خبری مدارا؛ ابراهیم گودرزی دانشجوی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در یادداشتی که در اختیار مدارا قرار داد نوشت: چند صباحی است بار دیگر نزاع لفظی میان آقایان عبدالکریم سروش و محسن کدیور، دو پژوهشگر حوزه دین بر سر آنچه آقای سروش «تکفیر» شدن خود توسط آقای کدیور میداند بالا گرفته است.
آقای سروش در مطلبی که اخیرا در نقد مرحوم آیت الله محمد تقی مصباح یزدی نوشته است، تعریضی نیز به محسن کدیور زده و او را «شیخ تکفیرگر» نامیده است. همچنین او را متهم به ابزار آوازه دنیوی نمودن دین مینماید و به نقل از دو تن از آیت ا… های مشهور قم، وی را «طلبهای متوسط دانسته که پس از ۲۰ سال ترک بحث و درس فقهی در قم، تازه یادش افتاده است که مجتهد است و در غربت لاف اجتهاد میزند و بساط افتا گسترده است و به طهارت مخرج بول با یک بار شستن و روا بودن موی گربه در لباس نمازگزار مفتخر و مبتهج است. »
وی در پاسخ به نقد یکی از حوزویان در قم که بدون ذکر نام آن در کانال تلگرامی خود آورده است، بار دیگر کدیور را متهم به تکفیر خود مینماید و ضمن تاکید بر سخنان قبلی خود درخصوص ضعف علمی وی بیان میدارد: «من خود او را آزمودهام و ضعف و قوت علمی و اخلاقی و عقلانیاش را میدانم. آثار و کتبش را هم دیده ام؛ همه جمع آوری اقوال و دریغ از یک نکته ابتکاری و یک سر اندیشه راهگشا و در پارهای مواقع اقتباس بدون ذکر مرجع. ما این حرفها را هیچ نگفتیم و همه جا حرمتش را نگه داشتیم تا وقتی که از سر حسادت و غرور پرده دری کرد و هرچه بغض و حسد در سینه پر کینه داشت بیرون ریخت».
موضوع به آنجا برمیگردد که محسن کدیور طی مطلبی که در اسفند ماه سال ۱۴۰۰ با عنوان «طیفهای جدید اسلامی در ایران معاصر» منتشر کرد، آقایان سروش، مجتهد شبستری، امیرعلی معزی و خانم صدیقه وسمقی را در زمره تجدید نظر طلبان دینی که در پی تجدید نظر در اصول اساسی دین یا همان گونه که کدیور میگوید هسته سخت دین هستند قرار میدهد و روش آنها را در نهایت منتهی به انحلال اسلام میداند.
در اینجا قصد بررسی علمی مدعای آقای کدیور را نداریم که میتواند موافقان و مخالفان متعددی داشته باشد؛ بلکه بر آنیم تا نحوه مواجهه آقای دکتر سروش را با این اتفاق از نزدیک مورد بررسی بیشتر قرار دهیم. دکتر سروش این گفته دکتر کدیور را که وی و سایر افراد ذکر شده به عنوان تجدید نظر طلبان دینی که در پی تجدید نظر در ساختار اصلی و اساسی دین اسلام (که نبود آنها منجر به انحلال اسلام میگردد) می باشند را دلیلی بر تکفیر خود توسط کدیور میداند. حال اینکه کدیور ضمن رد این اتهام صحبتهای خود را نقد ساختاری میداند و بحث خود را یک بحث الهیاتی میداند و نه یک بحث فقهی و موضوع تکفیر را در مقوله مباحث فقهی میگنجاند.
سوالی که از آقای دکتر سروش مطرح می گردد اینکه چرا علی رغم رد این برداشت ایشان از مطالب کدیور توسط خود وی و اینکه او سروش را یک مسلمان دانسته است، همچنان به ادعای خود پای میفشارد؟ کدیور در چندین و چند جا این موضوع را به صراحت بیان کرده است.
به عنوان مثال در مطلبی با عنوان “تکفیر شدگی یا نقد ناپذیری” که در ۱۴ شهریور ۱۴۰۱ منتشر کرده، نوشته است:”کسی را که خود را مسلمان می داند نمی توان تکفیر کرد”.همچنین در همان مقاله می نویسد: «از منظر بسیاری از مسلمانان از جمله نواندیشان دینی، سروش مولفه های اصلی اسلام درباره خدا، وحی، قرآن، معاد و امامت را مورد چالش ساختاری قرارداده است. اما با توجه به اینکه او همچنان خود را مسلمان می داند این آرا متفاوت کمترین دلالتی بر خروج وی از اسلام، ارتداد و کفر ندارد و وی همچنان محکوم به مسلمانی است».
اگر آقای سروش بیان دارد که نتیجه منطقی صحبتهای کدیور خارج شدن وی از دایره مسلمانی میباشد، در این صورت چه راهی پیش پای منتقدان ایشان (که کم هم نیستند) قرار دارد تا بتوانند ضمن نقد ساختاری دیدگاه های ایشان متهم به تکفیر نگردند؟ علی رغم اینکه آقای سروش در روزهای اخیر تردیدهایی جدی درخصوص سطح سواد علمی و فقهی محسن کدیور وارد مینماید، سابقه عمل ایشان منافی ادعاهای وی در میان مجادله این روزها میباشد.
گرچه دکتر سروش، کدیور را طلبهای متوسط دانسته و با لحنی تحقیرآمیز اوج کارهای فقهی او را رای به «پاک بودن مخرج بول پس از یک بار شستن» میداند، به کرات مراجعان و مخاطبان خود را جهت رفع پرسشهای فقهیشان به محسن کدیور ارجاع داده است.
به عنوان مثال ایشان در تاریخ ۲۱ اکتبر ۲۰۲۰ در پاسخ یکی از مخاطبان خود که از وی خواسته است سایت یا فرد و یا منبع مورد تاییدی را جهت پاسخ به سوالات فقهی معرفی نماید بیان داشته است: «من فقیه نیستم و شایستگی پاسخ دادن به سوالات فقهی را ندارم. به سایت آقای دکتر محسن کدیور مراجعه نمایید».
یا در ۲۳ اکتبر سال ۲۰۱۵ در پاسخ به پرسش دانشجوی ایرانی در کشور مجارستان درخصوص حد و حدود رعایت پوشش شرعی که از ایشان خواسته بود رای و نظر خود را در این زمینه بیان و همچنین منبع معتبری نیز در این زمینه معرفی نماید، پاسخ داده است: «به آرا و آثار آقای احمد قابل و نیز به سایت آقای محسن کدیور مراجعه نمایید».
پرسش اساسی این است که در صورتی که آقای دکتر سروش همانگونه که در بیانات اخیرش گفته است آقای کدیور را فاقد صلاحیتهای علمی لازم در مسائل فقهی میداند، چرا به مخاطبان خود که ایشان را مورد وثوق و اعتماد دانسته، مراجعه به آقای کدیور را در چنین مواردی توصیه نموده است و اگر نظر ایشان اخیرا تغییر کرده است، چرا بیان داشته اند ضعف علمی ایشان را از قدیم میدانسته و به جهت رعایت مصالح و اخلاق از بیان آن خودداری نمودند؟
همانگونه که در بسیاری از نقدهای بیان شده در این مدت نیز قابل مشاهده است، انتظار از شخصیتی همچون آقای عبدالکریم سروش که همواره تاکید بر سعه صدر و رعایت اخلاق داشته و بارها در نقدر رفتار دولت های غربی، با یادآوری این جمله عیسی (ع) که «اگر بر روی شما سیلی زدند روی دیگرتان را جلو بیاورید»، آنها را دعوت به خویشتن داری با مخالفان خود نموده است، این است که خود نیز مصداق بارز و واقعی این صفات نیکو باشد.
جایگاه علمی و البته اخلاقی دکتر سروش علی رغم تمام انتقادهایی که به نظریات ایشان وارد آمده است قابل اعتنا و غیر خدشه میباشد. امید است در روزگاری که اخلاق اصیل انسانی از هر طرف مورد هجوم بوده و به تعبیر خود ایشان جبهه خداباوران از هر سو مورد تاخت و تاز است، همچنان صدای خوانش و تحلیل «کیمیای سعادت» غزالی و درس گفتارهایی همچون «سلوک دیندارانه در دنیای معاصر»، معرف شخصیتی چون دکتر سروش برای نسل های جوان تر باشد؛ نه یادآوری نزاعهایی این چنینی.