به گزارش سایت خبری مدارا؛ محسن امین زاده فعال سیاسی اصلاح طلب و معاون اسبق وزارت امور خارجه در دولت اصلاحات در مقاله ای تحلیلی به رویکردهای نامزدهای انتخابات ۱۴۰۰ درباره سیاست خارجی ایران در دولت سیزدهم پرداخته است.
متن کامل این مقاله تحلیلی که در روزنامه اعتماد منتشر شده را در ادامه می خوانید.
***
دومین مناظره نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری در حالی برگزار شد که همچنان بحث سیاست خارجی و بحث سازمان ملل و برجام و تحریمهای امریکا علیه ایران، غایب اصلی مباحث بود. سیاست خارجی جایگاهی متناسب به بزرگی بحران در پرسشها نداشت و غالب نامزدها نیز یا وارد این مباحث نشدند یا با اشاره و ابهام و طرح مسائل انحرافی از کنار آن عبور کردند.
بدون تردید هیچ رویدادی پس از پایان جنگ تحمیلی، به اندازه ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد و عملا تحویل این پرونده به دولت امریکا در این شورا، به توسعه ملی ایران لطمه نزده، اقتصاد کشور را فلج نکرده و رنج زندگی و فلاکت مردم ایران را افزون نکرده است. با سیاست خارجی بیخردانه دولت احمدینژاد راه رفتن اقتصاد ایران به قهقرای تحریمهای جهانی هموار شد و اقتصاد ایران و توسعه ملی ایران از سال ۱۳۸۵ تاکنون گرفتار بنبستها و فشارهای متعدد ناشی از این فاجعه و در ادامه آن تحریمهای فراگیر امریکا از سال ۱۳۹۷ بوده است. این تحریمها و در نتیجه آن، بسته شدن تقریبا کامل درهای اقتصاد جهانی به روی ایران به توسعه ملی و قدرت اقتصادی کشور لطمات عظیمی زده است. اقتصاد ایران را بسیار ضعیفتر و ملت ایران را فقیرتر کرده است. اداره کشور با وجود این تحریمها برای همه مسوولان و مدیران بسیار دشوار و برای ملت ایران بسیار جانکاه بوده است. مقاومت و پایداری ملت ایران در برابر این تحریمها کاری بزرگ بوده و همین حال پنهان کردن واقعیتهای مربوط به این فجایع از ملتی که قرار است درباره رییسجمهور خود تصمیم بگیرد، ظالمانه است.
به حاشیه راندن و حذف موضوع تحریمها در مناظرههای انتخاباتی و اظهارات مبهم و انحرافی نامزدهای اصولگرا نسبت به این موضوع، تصویر نگرانکنندهای از آینده کشور به نمایش میگذارد و اظهارات برخی نامزدها که خود دست اندرکار بودهاند و در ایجاد این فاجعه برای ملت ایران نقش موثر داشتهاند، تصور اداره دوباره این امور توسط آنان را به تصویری هولناک از آینده کشور و اقتصاد کشور بدل میکند. در واقع داستان عاملان فاجعه ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و تحویل آن به دولت امریکا در سال ۱۳۸۴ و در نتیجه کشاندن کشور به دام تحریمهای عظیم جهانی با محوریت امریکا و ادعاهای آنان درباره ضعفهای برجام که بهترین درمان ممکن آن فاجعه بوده، چیزی شبیه رفتار فرزند بیخردی است که پای پدر خود را قطع کند و سپس مدعی ضعفهای درمان جراح حاذقی شود که پای قطع شده را با موفقیت پیوند زده است. طبعا تصویر ترسناکی است اگر استنباط شود که فرزند خطاکار نه تنها از ظلم بزرگش درس نگرفته بلکه اعتراضهایش حاکی از نوعی اشتیاق او برای قطع پای دیگر پدر هم هست.
شیوه طرح پرسشها توسط صدا و سیما و شیوه پاسخ نامزدهای اصولگرا به مسائل سیاست خارجی همه به شکلی حاکی از چنین آینده تیره و پرمشکلی در زمینه سیاست خارجی و روابط خارجی ایران، در صورت رییسجمهور شدن این نامزدهاست.
بدون شک ضعف مدیریت، بیتدبیری و بیخردی در اداره امور، فساد سازمان یافته، دخالت نهادهای غیر مسوول و دولت پنهان در امور، دخالتهای امنیتیها و حذف نیروهای خردمند و توانا از حوزههای مختلف، همه تاثیرات عمیقی در بروز بحرانهای بزرگ اقتصادی کشور داشته است؛ اما هیچکدام از این ضعفها و مفاسد به اندازه فساد بسته شدن درهای اقتصاد جهان به روی ایران در خرد کردن اقتصاد ایران و فقیرتر کردن ملت ایران موثر نبوده است. متقابلا هیچ راهحلی به اندازه گشوده شدن درهای اقتصاد جهان به روی اقتصاد ایران، در تغییر فوری و بهبود موثر وضعیت اقتصادی کشور کارآمد نیست.
در مناظره نامزدهای ریاستجمهوری، با سه ویژگی سیاست خارجی به حاشیه رانده و مواضع واقعی نامزدها درباره سیاست خارجی پنهان میشود.
-پرسشها مسیر بحثها را از سیاست خارجی به عنوان مهمترین عامل بحران اقتصادی کشور دور میکند.
-نامزدهای اصولگرا با استقبال از این شیوه، گاه با عبارات غیرشفاف موضع خطرناک خود را در سیاست خارجی پنهان میکنند.
-دو نامزد دیگر در مواجهه با سایر مباحث، از اصلیترین گره اقتصاد کشور یعنی تحریمهای جهانی علیه ایران غافل میشوند.
در اینجا جنبههایی از این موضوع را مرور میکنیم.
۱- ابتدا باید از صدا و سیما پرسید که چرا مقرر شده که ابربحران تحریمهای جهانی علیه ایران یعنی بزرگترین مانع حل بحران اقتصادی کشور و توسعه ملی، در مناظرههای انتخاباتی در حاشیه بماند؟ چرا به صراحت از نامزدها پرسیده نمیشود که آنان چه نگاهی نسبت به رفع تحریمها دارند؟ چرا پرسیده نمیشود که اگر بهجای دولت کنونی بودند در برابر فشار عظیم تحریمها چه میکردند؟ و اگر عملکرد دولت روحانی، بهترین کار ممکن در برابر تحریمها نبوده راهحل مطلوب آنان چیست؟ شاید تصور میشود که باز شدن بحث تحریمها و خسارات عظیم آن، میتواند مورد سوءاستفاده امریکا قرار گیرد؟! در پاسخ باید گفت که امریکا به خوبی از تاثیر کارش آگاه است و علاوه بر آن، آگاهی کامل مردم از حقایق نسبت به بزرگترین عامل کوچک و بحرانی شدن اقتصاد ایران، فقیرتر شدن ملت ایران و بحرانی شدن معیشت آنان، حق ملت ایران است.
۲- در مناظرهها درباره تورم بسیار شدید، بحران بدهیها، افزایش قیمتها، بحران بیکاری، بحران در تولید ملی، توقف فعالیت صنایع مختلف، بحران در صنایع کشاورزی و دامپروری، بحران در صنایع گردشگری، بحران در زمینه قاچاق و وضع معیشت مرزنشینان، بحران بانکها و بازارهای مالی، بحران ازدواج و حتی بحران کاهش جمعیت، بحرانهای زیستمحیطی و غیره صحبت میشود اما گفته نمیشود که سهم تحریمها در این فجایع ملی چقدر است.
– چرا گفته نمیشود که طی ۱۲سال گذشته هر روز ملت ایران فقیرتر شدهاند و عامل اصلی این فقیرتر شدن سیاست خارجی ایران بوده است؟
-چرا گفته نمیشود که بدون باز شدن درهای اقتصاد جهانی به روی اقتصاد ایران، توسعه ملی موفق خیالی بیش نیست؟
-چرا گفته نمیشود که دامداری در سرزمین خشک ایران به واردات علوفه و خوراک دام نیاز دارد و تحریم اقتصادی گسترده ایران هر زمان میتواند تمامی صنایع دامپروری کشور را فلج کند.
-چرا گفته نمیشود که کشاورزی غالبا سنتی ایران با بحران آب کشور ناسازگار است و ایران برای توسعه کشاورزی خود به مدرنترین تجربیات، دانش و تجهیزات پیشرفته برای تولید محصولات کشاورزی با کمترین میزان آب نیاز دارد.
-چرا گفته نمیشود که خودکفایی در دنیای امروز یک تصور خیالی و یک توهم است و هیچ کشوری بدون روابط خارجی فعال و دوجانبه، به توان و قدرت اقتصادی دست پیدا نمیکند.
-چرا درباره وابستگی شدید صنایع کشور به واردات و صادرات گفته نمیشود؟ امروز تقریبا تمامی صنایع به واردات مواد اولیه و حتی بخشی از قطعات از یک سو و به بازارهای بزرگ صادراتی برای تولید بیشتر و در نتیجه رقابتی شدن و اقتصادی شدن تولیدات صنعتی وابسته هستند.
-چرا گفته نمیشود که ایران به سرمایههای بزرگ خارجی نیاز دارد و غالب صنایع مهم در حوزه نفت و گاز و پتروشیمی با سرمایههای خارجی بنیان نهاده شده است و قطع این ظرفیت مانع اساسی توسعه صنایع بزرگ بوده و هست.
-چرا گفته نمیشود که سیاست خارجی بحران زا و سیاستهای امنیتیها در داخل باعث فرار سرمایه از کشور و خروج نیروهای فکری و نخبگان از کشور میشود و جز با باز شدن درهای کشور به روی اقتصاد جهانی و جز با تغییر سیاستهای امنیتی، این مسیر قابل بازگشت نیست؟
-چرا گفته نمیشود که صنایع جهان و محصولات صنعتی، بهصورت مداوم متاثر از اختراعات و تکنولوژیهای نو در حال کیفیتر، اقتصادیتر و رقابتیتر شدن هستند. بدون دسترسی به دانش و تکنولوژی نو جهانی، صنایع کشور هر روز فرسودهتر و غیراقتصادیتر و نهایتا زمینگیرتر میشوند و راهاندازی مجدد آنها هم بدون این تحولات ممکن نیست.
-چرا گفته نمیشود که سیاست خارجی بحرانی و سیاستهای بیخردانه امنیتی و اقدامات دولت پنهان باعث تعطیلی صنایع گردشگری ایران شده و حتی پایان بحران کرونا نیز بدون تغییر سیاست خارجی و تغییر روشن دولت پنهان و نهادهای امنیتی به این فاجعه در اقتصاد کشور پایان نمیدهد؟
-چرا گفته نمیشود که در حال حاضر رواج قاچاق کالا از کشورهای همسایه، کمکی به معاش مرزنشینان مظلوم و راهی برای دسترسی اندک به برخی کالاهای وارداتی مورد نیاز مردم است و دلسوزی نسبت به مرزنشینان بدون تعیین تکلیف سیاست خارجی فریبی بیش نیست ؟
-چرا گفته نمیشود که تحریمها تا چه حد مشکلات درمانی و تامین داروی بیماران را تشدید کرده است و باعث شده که مصیبتهای جهانی ناشی از همهگیری کرونا در ایران به مراتب بیشتر از کشورهای مشابه بحران زا و مخرب باشد.
۳- یکی از نامزدهای مخالف پیوستن ایران به FATF به صورت غیرشفاف درباره ضرورت خارج کردن کشور از بلاتکلیفی در این رابطه صحبت کرد. منظورش این بود که اعلام خطرهای مکرر همه متخصصان اقتصاد و توسعه و همه دلسوزان ملت ایران اثری روی مواضع او نگذاشته و او تلاش خواهد کرد که این بلاتکلیفی را با منتفی کردن قطعی پیوستن به FATF رفع کند. امروز توافق FATF به دلیل پیوستن همه کشورهای جهان جز ایران و کره شمالی، به پیمانی جهانی مانند پیمانهای دریانوردی، هوانوردی، روابط کنسولی و غیره بدل شده و نپیوستن به این توافق عملا به منزله فلج ماندن مناسبات بانکی ایران با جامعه جهانی است. چرا نامزد محترم به صراحت نمیگوید که با کدام خرد و منطق قصد دارد با جدیت ایران را در کنار کره شمالی فقیرترین و تحقیرشدهترین کشور دارای قدرت نظامی جهان قرار داده و از باقی جهان جدا کند و اقتصاد کشور را همچون کره شمالی به فلاکت مطلق بکشاند؟
۴- یکی از نامزدهای مدعی انقلابیگری و اصولگرایی در مناظرهها تصریح کرد که در جهان بیش از۲۰۰ کشور وجود دارند که اکثر آنها هیچ مشکلی با ایران ندارند اما سیاست خارجی ایران بیجهت گرفتار تعداد محدودی کشور مشخص است در حالی که میتوان با باقی این ۲۰۰ کشور روابط خود را گسترش داد. متاسفانه هیچکدام از نامزدها پاسخ این اظهارات شگفت را ندادند. این نامزد ریاستجمهوری توضیح نداد که منظورش از آن معدود کشورها و منظورش از باقی کشورها کدام است. اما طبعا باید منظور ایشان شامل پنج قدرت عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل متحد یعنی امریکا، چین، انگلیس، فرانسه و روسیه باشد. این کشورهای معدود، تاثیرگذارترین کشورها در سطح جهان هستند و اجماع میان آنها علیه هرکشوری به فاجعهای چون حملات امریکا به افغانستان و عراق یا فاجعهای مثل تحریمهای سازمان ملل علیه ایران بدل میشود. بزرگترین ارتشهای جهان را در اختیار دارند و همراه معدود کشورهای دیگر ژاپن، هند، آلمان، ایتالیا، کانادا، کره جنوبی، استرالیا و برزیل، بزرگترین اقتصادهای جهان را تشکیل میدهند. شاید منظور گوینده، ۱۵ کشور همسایه ایران هم هست که اکثر آنها برخلاف گذشته، مردمی خیلی مرفهتر از ملت ایران دارند و درحالی که ایران از ۲۰ قدرت اقتصادی جهان فاصله زیادی گرفته، عربستان سعودی و ترکیه جای ایران را در میان ۲۰ قدرت اقتصادی جهان گرفتهاند.
برای روشنتر شدن موضع این نامزد به اصطلاح انقلابی باید تاکید کرد که متاسفانه یک چهارم ثروت جهان توسط فقط امریکا و یک چهارم دیگر ثروت جهان توسط چهار عضو دیگر دایم شورای امنیت یعنی چین، انگلیس، فرانسه و روسیه و سی درصد دیگر ثروت جهان توسط باقی ۲۰ کشور صاحب اقتصادهای برتر جهان یعنی ژاپن، آلمان، هند، ایتالیا، کانادا، کره جنوبی، استرالیا، اسپانیا، برزیل، مکزیک، اندونزی، هلند، سوییس، عربستان سعودی و ترکیه تولید میشود. یعنی همین معدود ۲۰ کشور ثروتمندتر جهان ۸۰ درصد ثروت جهان را تولید میکنند و ۱۸۰ کشور باقیمانده مورد نظر این نامزد ریاستجمهوری، تنها ۲۰ درصد ثروت جهان را تولید میکنند و ایشان احتمالا میداند که ایران در گذشته نه چندان دور از بسیاری از این ۲۰ کشور اول اقتصادی جهان جلوتر بوده و حالا به جمع آن ۱۸۰ کشور مورد نظر ایشان پیوسته است. تا سال ۱۳۸۵ هم این امید بودکه ایران جایگاه خود را در میان قدرتهای اقتصادی جهان بهطور کامل بازیابی کند اما عملکرد سیاست خارجی فاجعهبار دولت احمدینژاد و پیامدهای آن از جمله تحریمهای جهانی، این وضعیت را ناممکن کرد و هر سال رتبه ایران کمتر شد.
شاید منظور این نامزد انقلابی این است که وزارت خارجه بیجهت دنبال امور سایر کشورهای[…] در منطقه از[…] نرود و سرگرم باقی کشورهای جهان باشد. او نمیگوید که حذف وزارت خارجه از دیپلماسی منطقهای چه ضربات سنگینی به سیاست خارجی ایران وارد کرده است.
ظاهرا با نگاه مشابه این نامزد ریاستجمهوری به سیاست خارجی، احمدینژاد طی ۸ سال ریاستجمهوری خود ۱۲۰ سفر به ۵۴ کشور جهان انجام داد و رکورد غریبی از گردشگری یک رییسجمهور به همراه دوستان و خانواده خود را به نمایش گذاشت. او ۸۰ سفر دوجانبه انجام داد که نیمی از این سفرها به ۶ کشور امریکای لاتین و ۲۰ کشور آفریقایی بودو البته حتی سفرهای غیرمتعارف او به کشورهای خلیج فارس هم غالبا باعث تحقیر ملی و دو سفرش به ایتالیا و سوییس نیز در حد فاجعه بود. او که شیفته سفرهای خارجی شده بود با فشار به وزارت خارجه برای خودش سفر تدارک میکرد و بارها با کمکهای بلاعوض عازم کشورهای فقیر آفریقایی و امریکایی شد. این سفرها غالبا هیچ دستاوردی برای کشور نداشت و هزینههای سنگین آن از ثروت بادآورده ناشی از بالارفتن شدید قیمت نفت تامین میشد.
۵- یک نامزد اصولگرای دیگر مدعی شد که او قصد دارد دیپلماسی اقتصادی و تجاری را توسعه دهد. مدتی است که برخی اصولگرایان ضمن حمایت از بحرانیتر شدن روابط خارجی ایران، مروج چنین سخنانی هم در باب سیاست خارجی هستند. آنها برای فرار از پاسخگویی نسبت به نقش فاجعهبار سیاست خارجی مورد نظر آنان از سال ۱۳۸۴ تاکنون در ایجاد و گسترش بحرانهای عظیم اقتصادی کشور، سخنان گمراهکننده میزنند و از عنوان به ظاهر زیبای دیپلماسی اقتصادی و تجاری سخن میگویند. نگاهی انحرافی که نشانه بیتوجهی عمدی یا سهوی گوینده نسبت به ماهیت سیاست خارجی و دیپلماسی است. به این نامزد محترم اصولگرای انقلابی هم باید گفت که نیازی نیست که عنوان دیگری برای دیپلماسی اختراع کند. تنشزدایی و اعتمادسازی با کشورهای موثر جهان خود مسیر روابط اقتصادی را با کل کشورهای موثر و غیر موثر جهان میگشاید و طبعا همه دستاندرکاران فعالیتهای اقتصادی گرفتار در بحرانهای ناشی از سیاست خارجی غلط دولت احمدینژاد و اصولگرایان پس از او و پیامدهای آن، چشم به انتظار گشایشی در سیاست خارجی کشور هستند و اگر گشایشی موثر ایجاد شود، همه آنها لحظهای غافل نخواهند شد و به سوی درهای گشوده شده اقتصاد ایران به روی اقتصاد جهانی هجوم خواهند برد و سایر امور توسط اهل اقتصاد و صنعت و بانکداری و تجارت و کشاورزی و نفت و انرژی و حمل و نقل و گردشگری و… به سرعت در مسیر ساماندهی و بازسازی قرار خواهد یافت. سیاست خارجی ایران نیازی به تغییر عبارات ندارد. نیاز به اجماع ملی و خرد جمعی برای خروج از بنبستی دارد که بر اثر سیاست خارجی بیخردانه و ماجراجویانه برای همه امور کشور و به ویژه اقتصاد کشور ایجاد شده است.
۶- یک نامزد محترم اصولگرای دیگر هم مدعی شدند که قصد دارند وزیر خارجه خود را به یک تاجر بینالمللی بدل کنند. این هم تصور انحرافی مشابه دو نامزد اصولگرای دیگر است. سیاست خارجی ایران در میانه بحرانخیزترین منطقه جهان و در مقابل فشارهای همه قدرتهای جهان به اشکال گوناگون و در برابر تحولات گستردهای که مستقیم و غیر مستقیم در منطقه و جهان بهطور دایم روی سرنوشت ایران و ملت ایران اثر میگذارد، به بزرگی و حساسیت سیاست خارجی یک قدرت بزرگ جهانی است و به یک وزیر خارجه بسیار توانا و خردمند همچون دکتر ظریف و به یک وزارت خارجه قدرتمند به دور از دست اندازی نهادهای امنیتی و نظامی و اطلاعاتی و غیره نیاز دارد که با تکیه بر همه ظرفیتهای قدرت ملی ایران در جهان وظیفه خود را دنبال کند و درهای فرصتهای جهانی را به روی ایران بگشاید، اقتدار ملی ایران را در جهان پاس بدارد، عزت و سربلندی ملت ایران را در جهان افزون و تهدیدات جهانی علیه امنیت ملی ایران را با مدیریت دیپلماسی خنثی کند.
بدیهی است که اگر با دیپلماسی خردمندانه بحرانهای جهانی ایران حل شود به سرعت درهای جهان به روی اقتصاد ایران گشوده خواهد شد و تاجران و بازرگانان متعددی از بخشهای دولتی و خصوصی، از وزارتخانههای گوناگون تجاری و اقتصادی و صنعتی و کشاورزی و از اتاقهای بازرگانی و شرکتهای موسسات دولتی و خصولتی و خصوصی به سرعت سراغ گسترش روابط با جهان خواهند رفت و نیازی به هیچ کاری از سوی وزارت خارجه، جز حمایت سیاسی برای حفظ و گسترش روابط رسمی و هنجار ایران با این کشورها نخواهند بود.
۷- یک نامزد اصولگرای دیگر ضمن ابراز دلسوزی و تشریح رنجهای کولبران در مرزهای غربی با ترکیه درباره تاسیس مراکز تجاری مرزی گفت. ایشان تاکید کرد که کولبران میتوانند بازرگانان و تجار موفقی در این منطقه باشند. باید به ایشان یادآوری کرد که چنین فجایعی محصول گسترش فقر و کوچک شدن اقتصاد کشور بر اثر سیاست خارجی بیخردانه دولت احمدینژاد و اصولگرایان پس از او است. با گسترش تحریمها و با قطع مناسبات متعارف تجاری و بانکی بر اثر تحریمها و بر اثر رفتن ایران به فهرست سیاست FATF، اقتصاد ایران بیش از هر زمان نیازمند صنعت قاچاق است و به کولبران و قاچاقچیان خیلی بیشتری در مرزهای کشور نیاز دارد. پایان کار قاچاق و تبدیل کولبران به تجار موفق و موثر مرزی مستلزم تغییر در سیاست خارجی، رفع تحریمها، گشایش روابط اقتصادی هنجار و متعارف با همسایگان و بهطور کلی باز شدن درهای اقتصاد جهان به روی اقتصاد ایران است. اگر چنین تحولاتی ایجاد شود بیتردید امکان تغییر وضعیت زندگی و معیشت همه قاچاقچیان کالا به ویژه کولبران زحمتکش در مرزهای مختلف فراهم خواهد شد و مرزهای با کشورهای مختلف میتواند مثل گذشته مراکز تجارت و داد و ستد تجاری استانهای مرزی با کشورهای همسایه باشد.
۸- و موضوع مهم آخر بحران ناشی از بیماری کووید ۱۹ و اثرات آن بر زندگی مردم ایران است که پرسشی درباره آن در مناظرهها مطرح نشد و نامزدهای ریاستجمهوری هم به آن نپرداختند. گسترش این بیماری در همه جهان قیمت مواد غذایی را بسیار افزایش داده، هزینه زندگی مردم را بالا برده است، باعث بیکاری و نیاز مردم به کمکهای بلاعوض دولتی شده است و مشکلات معیشتی همه مردم جهان را افزون کرده است. طبعا مدیریت اقتصاد بحرانی ایران در دوران بحرانی ناشی از گسترش بیماری کرونا به مراتب دشوارتر از شرایط بدون همهگیری کرونا بوده است و بحران کرونا میتواند توضیحدهنده علل مشکلات بسیار زیادی برای مردم باشد. اما در ایران حتی مدیریت بحران کرونا نیز در وضعیت تحریمهای جهانی علیه ایران، مشکلاتی دوچندان داشته است. به دلیل مشکلات ناشی از تحریمهای هستهای و تحریمهای امریکا، ایران به موقع نتوانسته نسبت به تامین نیاز واکسن اقدام کند و تامین سایر داروهای مورد نیاز بیماران نیز یک مشکل اساسی است. بیتردید مسوولیت بخش مهمی از مرگ و میر بیماران کرونا در ایران نیز متوجه تحریمها و بحران سیاست خارجی کشور بوده و هست.